کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خربصیص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خربصیص
لغتنامه دهخدا
خربصیص . [ خ َ ب َ ] (ع اِ) چیزی در ریگ که بریق و لمعان دارد مانند: چشم ملخ . || گوشواره . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). || نباتی که از دانه ٔ آن طعام سازند. || شتر خرد. || دانه ای از زیور. (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
واژههای همآوا
-
خربسیس
لغتنامه دهخدا
خربسیس . [ خ َ ب َ ] (ع ص ) سخت . محکم . سفت ، منه : ارض خربسیس ؛ زمین سخت . || شی ٔ غیرقابل ملاحظه : مایملک خربسیساً؛ چیزی ندارد. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
گوشواره
لغتنامه دهخدا
گوشواره . [ گوش ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گوشوار. نام زیوری که در گوش کنند. (غیاث ).زیوری که در گوش آویزند و آن را به تازی قرط خوانندو ستاره و برق از تشبیهات او است . (آنندراج ). گوشوار. (شعوری ج 2 ورق 327). داچک . (برهان قاطع). حادور. خَربَصیص . خُلد. ...
-
لاغر
لغتنامه دهخدا
لاغر. [ غ َ ] (ص ) مقابل فربه . نزار. باریک . باریک اندام . اَعجف . بات ّ. ابضع. تاک ّ. خجیف . خاسف . خل ّ. رجیع. دانق . رزیح . زک ّ. ساهمة. (شتر...) سودالبطون . سغل ، شنون . شاس . ضئیل . ضعیف . ضمد. ضاوی . عجفاء. غث ّ. غثیث . مدخول . غرا. غراة. مهزو...
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مطلق حبوب خوردنی از گندم و جو و عدس و باقلا و ماش و نخود و لوبیا و خلر و گاودانه و جز آن . مطلق حبه ها. غله . مطلق حبه ها از جنس گندم و جو و جز آن : پر از میوه کن خانه را تا بدرپر از دانه کن خنبه را تا بسر. ابوشکور.میازار مو...