کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خربسیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خربسیس
لغتنامه دهخدا
خربسیس . [ خ َ ب َ ] (ع ص ) سخت . محکم . سفت ، منه : ارض خربسیس ؛ زمین سخت . || شی ٔ غیرقابل ملاحظه : مایملک خربسیساً؛ چیزی ندارد. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
خربصیص
لغتنامه دهخدا
خربصیص . [ خ َ ب َ ] (ع اِ) چیزی در ریگ که بریق و لمعان دارد مانند: چشم ملخ . || گوشواره . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). || نباتی که از دانه ٔ آن طعام سازند. || شتر خرد. || دانه ای از زیور. (منتهی الارب ) (تاج العروس ).