کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرامیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرامیدن
/xa(o)rāmidan/
معنی
۱. راه رفتن از روی ناز و وقار و بهزیبایی.
۲. [قدیمی] رفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باناز(یاتکبر)راهرفتن، چمیدن، راهرفتن، شتافتن، موقرانه قدمزدن
دیکشنری
galumph, lope, prance, promenade, saunter, swagger
-
جستوجوی دقیق
-
خرامیدن
واژگان مترادف و متضاد
باناز(یاتکبر)راهرفتن، چمیدن، راهرفتن، شتافتن، موقرانه قدمزدن
-
خرامیدن
فرهنگ فارسی معین
(خُ دَ) (مص ل .) راه رفتن از روی ناز.
-
خرامیدن
لغتنامه دهخدا
خرامیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) راه رفتن بناز و تکلف و زیبایی باشد. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خوش رفتن . (ناظم الاطباء)(از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). سیر کردن بطورتفرج و گردش نمودن . (ناظم الاطباء). به تبختر رفتن . بناز رفتن . نرم و نازان رفت...
-
خرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) xa(o)rāmidan ۱. راه رفتن از روی ناز و وقار و بهزیبایی.۲. [قدیمی] رفتن.
-
خرامیدن
دیکشنری فارسی به عربی
طاووس , قفز , مباهاة , مشية
-
واژههای مشابه
-
کش خرامیدن
لغتنامه دهخدا
کش خرامیدن . [ ک َ خ ِ / خ َ/ خ ُ دَ ] (مص مرکب ) خوش خرامیدن . با ناز حرکت کردن . طناز بودن . تَرَفﱡل . تَبَختُر. (یادداشت مؤلف ).
-
گیتی خرامیدن
لغتنامه دهخدا
گیتی خرامیدن . [ خ ِ / خ َ / خ ُ دَ ](مص مرکب ) سیر کردن در گیتی . سیاحت کردن در جهان .
-
جستوجو در متن
-
خرامیدنی
لغتنامه دهخدا
خرامیدنی . [ خ َ دَ ] (ص لیاقت ) قابل خرامیدن . شایسته ٔ خرامیدن . سزاوار خرامیدن .
-
چمیدن
لهجه و گویش تهرانی
خرامیدن
-
جلوه و ناز
فرهنگ گنجواژه
خرامیدن.
-
گرازش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] gorāzeš خرام؛ خرامیدن.
-
چامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] čāmidan چمیدن؛ خرامیدن.
-
کبر و ناز
فرهنگ گنجواژه
خرامیدن با غرور.