کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خراطین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خراطین
/xarātin/
معنی
جانوری بیدستوپا و خزنده با بدن نرم و بیاستخوان؛ کرم خاکی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خراطین
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ معر. خراتین ] (اِ.) کرمی دراز و سرخ رنگ که در جاهای نمناک و مرطوب بوجود می آید.
-
خراطین
لغتنامه دهخدا
خراطین . [ خ َ ] (ع اِ) معرب خراتین است و آن کرمی باشد که در گل نرم تکون پیدا کند و بعربی حمرالارض گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). شاسه . (منتهی الارب ). گلخواره . غاک کرمه .خاک کرمه . کرم خاکی . (یادداشت مؤلف ). خواص طبی آن :کرمها...
-
خراطین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ خرطون] ‹خراتین› (زیستشناسی) [قدیمی] xarātin جانوری بیدستوپا و خزنده با بدن نرم و بیاستخوان؛ کرم خاکی.
-
واژههای همآوا
-
خراتین
لغتنامه دهخدا
خراتین . [ خ َ ] (ع اِ) آن کرمی باشد که درمیان گل نرم متکون باشد و خراطین معرب آن است و اصل آن خره اتین بوده ، یعنی در گل بهم رسیده چه آتین بمعنی پیدا شده و آمده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
خراتین
لغتنامه دهخدا
خراتین . [ خ َ ت َ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه در حالت نصبی و جری . نام دو ستاره که در حالت رفعی «خراتان » است . رجوع به خراتان در این لغت نامه شود.
-
خراتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] xarātin = خراطین
-
جستوجو در متن
-
خراتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] xarātin = خراطین
-
گل خواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gelxāre کرم خاکی؛ خراطین.
-
زغار
لغتنامه دهخدا
زغار. [ زُ ] (ع اِ) خراطین . (منتهی الارب ). کرم زمین . خراطین . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ).
-
امعاءالارض
لغتنامه دهخدا
امعاءالارض . [ اَ ءُل ْ اَ] (ع اِ مرکب ) خراطین . (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ) (مؤید الفضلاء). کنایه از کرمهای زمین . خراطین .(آنندراج ). رجوع به خراطین و خراتین و امعاء شود.
-
زغارکرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] zaqārkerm کرم زمین؛ کرم خاکی؛ خراطین.
-
کجری
لغتنامه دهخدا
کجری . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی خراطین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کرمهای سرخ که در زمین نمناک بهم رسد. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل خراطین ).
-
کجوا
لغتنامه دهخدا
کجوا. [ ک َج ْ] (اِ) اسم هندی خراطین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).