کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خراشاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خراشاندن
/xarāšāndan/
معنی
خراش دادن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خراش دادن
فعل
بن گذشته: خراشاند
بن حال: خراشان
دیکشنری
rasp, score, scotch, scrabble, shave
-
جستوجوی دقیق
-
خراشاندن
واژگان مترادف و متضاد
خراش دادن
-
خراشاندن
فرهنگ فارسی معین
(خَ دَ) (مص م .) خراش دادن .
-
خراشاندن
لغتنامه دهخدا
خراشاندن . [ خ َ دَ ] (مص ) خراشیدن . خراش ایجاد کردن . احداث خراش در چیزی نمودن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خراشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹خراشانیدن› xarāšāndan خراش دادن.
-
خراشاندن
دیکشنری فارسی به عربی
نيص
-
جستوجو در متن
-
خِراشُنَّن
لهجه و گویش بختیاری
xerâšonnan خراشاندن.
-
نيص
دیکشنری عربی به فارسی
جوجه تيغي , خارپشت کوهي , تشي , خاردار کردن , خراشاندن
-
خراشیده کردن
لغتنامه دهخدا
خراشیده کردن . [ خ َ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خراش دادن . خراشاندن .
-
scratched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراشیده شده، خاراندن، خراشیدن، قلم زدن، خراش دادن، خراشاندن، خط زدن، خارش کردن
-
scratching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خارش، خاراندن، خراشیدن، قلم زدن، خراش دادن، خراشاندن، خط زدن، خارش کردن
-
scratches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراش، چرک نویس، خدشه، تراش، خاراندن، خراشیدن، قلم زدن، خراش دادن، خراشاندن، خط زدن، خارش کردن
-
scraping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراش دادن، تراشیدن، پنجول زدن، خاراندن، پاک کردن، زدودن، خراشیدن، خراشاندن، خست کردن، ستردن، با ناخن و جنگال خراشیدن
-
scraped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب شده، تراشیدن، پنجول زدن، خاراندن، پاک کردن، زدودن، خراشیدن، خراشاندن، خست کردن، ستردن، با ناخن و جنگال خراشیدن
-
خراشانیدن
لغتنامه دهخدا
خراشانیدن . [ خ َ دَ / دِ ] (مص ) خراشاندن . خراشیدن . ایجاد خراش کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). خراشیدن کنانیدن و فرمودن . (از ناظم الاطباء).