کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خراسانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نازک خراسانی
لغتنامه دهخدا
نازک خراسانی . [ زُ ک ِ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به نازکی خراسانی شود.
-
نازکی خراسانی
لغتنامه دهخدا
نازکی خراسانی . [ زُ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) نازک خراسانی . از شاعران قرن دهم و معاصر با جامی است . امیر علیشیر آرد: «درویش نازک [ در نسخه ٔ ترکی ، نازکی ] از جمله ٔ آدمیزادهای خراسان است و پدرش حکومت هری کرده و خودش نیز مدتی سپاهی بود و آخر ترک کرد وکپنک پ...
-
ممتاز خراسانی
لغتنامه دهخدا
ممتاز خراسانی . [ م ُ زِ خ ُ ] (اِخ )میر ممتاز... از شاعران قرن یازدهم است . از اوست :چون دهم تسکین ز پیغامت دل افسرده راکی توان افروخت از پرتو چراغ مرده را.(از تذکره ٔنصرآبادی ص 428 و فرهنگ سخنوران ).در تذکره ٔ روز روشن (ص 765) شیرازی و مقیم عظیم آب...
-
مقنع خراسانی
لغتنامه دهخدا
مقنع خراسانی . [ م ُ ق َن ْ ن َ ع ِ خ ُ ] (اِخ ) مقنع. المقنع. رجوع به المقنع و مقنع هاشم بن حکیم و نیز رجوع به اعلام زرکلی ج 2 ص 642 و ج 3 ص 1066 و البیان والتبیین ج 3 ص 70 و 71 شود.
-
معصوم خراسانی
لغتنامه دهخدا
معصوم خراسانی . [ م َ م ِ خ ُ ] (اِخ ) ازشاعران قرن دهم هجری است . اصل وی از خراسان بود و به روم سفر کرد و در آنجا به شغل قضا پرداخت . اشعار خوبی به فارسی و ترکی دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
اجواین خراسانی
لغتنامه دهخدا
اجواین خراسانی . [ اَج ْ ن ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بزرالبنج .
-
ابوحمزه ٔ خراسانی
لغتنامه دهخدا
ابوحمزه ٔ خراسانی . [ اَ ح َ زَی ِ خ ُ ](اِخ ) رجوع به ابوحمزه ٔ صوفی خراسانی شود.
-
اشتر خراسانی
لغتنامه دهخدا
اشتر خراسانی . [ اُ ت ُ رِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بختی . و رجوع به اشتر بختی و بختی و شتر خراسانی شود.
-
اصرم خراسانی
لغتنامه دهخدا
اصرم خراسانی . [ اَ رَ م ِ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به اصرم بن غیاث خراسانی شود.
-
انصاف خراسانی
لغتنامه دهخدا
انصاف خراسانی . [ اِف ِ خ ُ ] (اِخ ) محمد ابراهیم (یا محمد مقیم ) شاعر و اصلش از خراسان و نشوونمایش در هند (پنجاب ) بوده و در اوائل قرن دوازدهم بجوانی درگذشته است . از اوست :مظهر ظلمت نباشد جز غبار هستیم می کند روی زمین آیینه داری سایه را.(از الذریعة...
-
الفت خراسانی
لغتنامه دهخدا
الفت خراسانی . [ اُ ف َ ت ِ خ ُ ] (اِخ ) میر عبداﷲ، شاعر قرن یازدهم ، معاصر نصرآبادی . نصرآبادی گوید: الفت از خراسان است ، در اوایل سن بهندوستان رفت و در خدمت جعفرخان میبود. این ابیات ازوست :مخور باده بیجا بفصل بهاران که چون خون ناقص کشیدن نداردطلب د...
-
بصیری خراسانی
لغتنامه دهخدا
بصیری خراسانی . [ ب َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) یکی ازمشاهیر خراسان در اوایل قرن دهم هجری است . غزلهای نوایی و جامی را همراه سفارشنامه ای نزد سلطان بایزید ثانی آورد و در استانبول اقامت کرد و شاه بر او مقرری تعیین کرد. نامش در مجالس النفایس نوایی آمده و بسال 9...
-
خاکی خراسانی
لغتنامه دهخدا
خاکی خراسانی . [ خ ُ ](اِخ ) اسمش امامقلی و معاصر شاه عباس اول و دوم بود. وی در سال 1077 هَ . ق . درگذشت و ظاهراً وفاتش در اوائل سلطنت شاه عباس ثانی دست داد. وی مردی عارف و از اهل قریه ٔ دژآباد بین مشهد و نیشابور بود. چندان مایه ٔ علمی نداشت . دیوانش...
-
خاکی خراسانی
لغتنامه دهخدا
خاکی خراسانی . [خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از شعرای ایران است و هدایت در ریاض العارفین شرح حال او را چنین آرد: نام او مولانا لطفعلی والدش از اهل بروجرد بود اما تولد او در مشهدروی داد. از علوم رسمیه و فنون ادبیه بهره ور گردیده و باده ٔ فقر از جام ملامت کشید...
-
حبق خراسانی
لغتنامه دهخدا
حبق خراسانی . [ ح َ ب َ ق ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) بقله ٔ خراسانیة. صاحب برهان گوید: تره ٔ خراسانیست و آن رستنی باشد ترش مزه و آن را ساق ترشک خوانند و به عربی بقله ٔ حامضه گویند. (آنندراج ). ترشک .