کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خراسانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوالجیش خراسانی
لغتنامه دهخدا
ابوالجیش خراسانی . [ اَ بُل ْ ج َ ش ِ خ ُ ](اِخ ) مسمی بمظفر. از متکلمین شیعه . (ابن الندیم ).
-
جنتی خراسانی
لغتنامه دهخدا
جنتی خراسانی . [ ج َن ْ ن َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) از شاعران خراسان است ، اگرچه طبع خوب داشت ولی طالعی نیکو نداشت و بفقر و فاقه میگذرانید. این مطلع از اوست : بمی خوردن چو ساقی ساغر می را دهن پوشدچه شد کو را بسر پوش سواد چشم من پوشد.(از مجالس النفایس ص 69 و...
-
جامی خراسانی
لغتنامه دهخدا
جامی خراسانی . [ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) همان احمد جام ، یا پیر جام یا جامی ژنده پیل است . رجوع به احمدبن ابی الحسن بن محمد شود.
-
رستم خراسانی
لغتنامه دهخدا
رستم خراسانی . [ رُ ت َ م ِ خ ُ ] (اِخ ) یا رستمعلی (امیر رستم علی پسر قاسمعلی ...). رجوع به رستم علی و فرهنگ سخنوران شود.
-
رضی خراسانی
لغتنامه دهخدا
رضی خراسانی . [ رَ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) میرزا رضی فرزند شفیعا. رجوع به رضی (رضی خراسانی میرزا...) شود.
-
رفیق خراسانی
لغتنامه دهخدا
رفیق خراسانی . [ رَ ق ِ خ ُ ] (اِخ ) از فدائیان حسن صباح بود و عبدالرحمان قزوینی و مفتی اصفهانی و ابوالعلاء و جز آنان به کوشش وی بقتل رسیدند (در حدود سال 550 هَ . ق .). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 جزء 4 ص 468 شود.
-
سراجی خراسانی
لغتنامه دهخدا
سراجی خراسانی . [س ِ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) معروف به جمال الدین فخرالشعراء محمدبن علی السراجی که شمع جمع افاضل بود و بدر سپهر فضایل ، دل مشعله ٔ گردون از رشک علو سخن او چون فتیله تافته و شرف قربت ابوالملوک سراج الدوله یافته . و این قصیده ٔ غرا که نور معانی...
-
صالح خراسانی
لغتنامه دهخدا
صالح خراسانی . [ ل ِ ح ِ خ ُ ] (اِخ ) شیخ طوسی در رجال وی را در عداد اصحاب امام صادق (ع ) شمرده و ظاهراً امامی و مجهول الحال میباشد. (تنقیح المقال ج 2 ص 91).
-
سنجری خراسانی
لغتنامه دهخدا
سنجری خراسانی . [ س َ ج َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) از قدما و شعرا بوده و مدّاحی سلطان سنجر سلجوقی مینموده . وی به بین الشعرا مشهور و معروف است و در زمان سلطان نهایت جلالت داشته ، چنانکه انوری در جایی از اشعار خود گوید: اینکه پرسد کانوری به یا فتوحی در سخن یا...
-
سیفی خراسانی
لغتنامه دهخدا
سیفی خراسانی . [ س َ فی ِ خ ُ ] (اِخ ) از جمله ٔ امرای ظریف گوی خراسان است . او راست : تا ز گل سر خط ریحان تو بیرون آوردجانم از تن غم هجران تو بیرون آورددر ازل جان و دل گم شده ٔ سیفی رابحدیث لب خندان تو بیرون آورد.(از مجالس النفایس صص 403 - 404).
-
شحنه ٔ خراسانی
لغتنامه دهخدا
شحنه ٔ خراسانی . [ ش َ ن ِ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) محمدمهدی خان فرزند محمدحسن بیک بن حاجی محمدخان اوبهی . اصلش از خراسان و پدرش ساکن مازندران بود. در دوران نادرشاه افشار سمت دریابیگی مازندران و سپس دریابیگی شیراز را داشت و در اثر سعایت کور گردید و به اتفاق ...
-
شرر خراسانی
لغتنامه دهخدا
شرر خراسانی . [ ش َ رَ رِ خ ُ ] (اِخ ) میرزا عسکر فرزند میرزا هدایة اﷲ حسینی خراسانی است . شعر میسروده و در اواخر زمان سلطان محمد شاه به طهران آمد و در 1280 هَ . ق . درگذشت . (الذریعة ج 9 ص 510) (مجمعالفصحاء ج 2 ص 250).
-
کاتب خراسانی
لغتنامه دهخدا
کاتب خراسانی . [ ت ِ ب ِخ ُ ] (اِخ ) محمدبن عثمان . نوشته اند که معاصر حکیم عنصری بلخی و شاگرد ابوالفرج سگزی بوده و غالباً به خمول میل مینموده زیاده از حالش اطلاعی نیست . ازوست :من قصایده :ای دوست عاشق از بر تو زار میروددل پر ز رنج و حسرت و تیمار میر...
-
کاظم خراسانی
لغتنامه دهخدا
کاظم خراسانی . [ ظِ م ِ خ ُ ] (اِخ ) (آخوند ملا...) آخوندملا محمد کاظم خراسانی عالم محقق و فاضل مدقق از اکابرعلمای امامیه که جامع علوم عقلیه و نقلیه بود و در سال 1255 هَ .ق . در طوس متولد گردید و در بیست و دو سالگی به تهران رفت و علوم عقلیه را از اکا...
-
علینقی خراسانی
لغتنامه دهخدا
علینقی خراسانی . [ ع َ ن َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) مشهور به میرزا هادی خراسانی حایری . متولد در سال 1297 هَ . ق . او راست : 1- حاشیه بر تفسیرعلی بن ابراهیم . 2- حاشیه بر مکاسب شیخ مرتضی . 3- رسالة مستخرجة من الصحاح الستة. 4- العین فی الحکمة. 5- منطق الحق . ...