کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خراب خسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خراب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضعف , الغاء , امت , تدهور (فعل ماض) , حطام , حطم , خراب , خفيق , شوه , فاسد , فوضي , هدم , وحل
-
خراب کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xarâb bekeri طاری: xerâb kard(mun) طامه ای: xarâb kardan طرقی: xörâb kardmun کشه ای: xerâb kardmun نطنزی: xorâb kardan
-
خراب شدن
دیکشنری فارسی به عربی
فشل
-
خانه خراب
لهجه و گویش تهرانی
بدبخت،آواره
-
خراب شدن
لهجه و گویش تهرانی
مهمان کسی شدن
-
کله خراب
لهجه و گویش تهرانی
بی کله
-
کله خراب
لهجه و گویش تهرانی
بی کله
-
خراب پوله
واژهنامه آزاد
داغون - خراب شده
-
گله گاه خراب
لغتنامه دهخدا
گله گاه خراب . [ گ َ ل َ / ل ِ خ َ ] (اِخ ) (ناحیه ٔ...) میانه ٔ جنوب و مشرق فرگ است . درازی آن از تنگ رودرتا محاذی تاشکت طارم هشت فرسنگ [و] پهنای آن از نیم فرسنگ نگذرد. محدود است از جانب مشرق و شمال به ناحیه طارم و از مغرب به ناحیه فرگ و از جانب جنو...
-
علی سیاه خراب
لغتنامه دهخدا
علی سیاه خراب . [ ع َ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور، بخش صحنه ، شهرستان کرمانشاهان . واقع در 24هزارگزی شمال باختری صحنه ، و 4هزارگزی باختر راه شوسه ٔ کرمانشاه به سنقر. ناحیه ای است دشت و سردسیر و دارای 45 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ جامیشان ت...
-
fail-operational system
سامانۀ خراب ـ کارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] سامانهای که در صورت بروز خرابی در آن، علیرغم هشدار خرابی، در عملکردش محدودیتی ایجاد نمیشود
-
fail-operational, fail-operative
خراب ـ کارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت خرابی، علیرغم هشداردهی، در عملکردش محدودیتی ایجاد نمیشود
-
خانه خراب شدن
لغتنامه دهخدا
خانه خراب شدن . [ ن َ / ن ِ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بدبخت و تهیدست شدن است . بی چیز شدن . فقیر شدن . زیان فاحش دیدن .
-
خانه خراب کردن
لغتنامه دهخدا
خانه خراب کردن . [ ن َ / ن ِ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بدبخت کردن . تهیدست کردن . بی چیزکردن .
-
خانه خراب کن
لغتنامه دهخدا
خانه خراب کن . [ ن َ / ن ِ خ َ ک ُ ] (نف مرکب مرخم ) خراب کننده ٔ خانه . کنایه از بدبخت کننده .تهیدست کننده . باعث خانه خرابی . زیان فاحش رساننده .