کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرابی خواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرابی خواه
لغتنامه دهخدا
خرابی خواه . [ خ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه ویرانی خواهد. آنکه طالب ویرانی است : آنچه آن خائن خرابی خواه بشکایت نبشته بود بشاه .نظامی .
-
واژههای مشابه
-
کله خرابی
لغتنامه دهخدا
کله خرابی . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ خ َ ] (حامص مرکب ) در تداول عامه ، تهی مغزی . بیخردی . (فرهنگ فارسی معین ). ورجوع به کله خراب شود. || عصبانیت . تند مزاجی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کله خراب شود.
-
corruption
خرابی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] عملی که کارکرد یک سامانه را با خرابکاری در عملیات یا دادههای آن بهگونهای نامطلوب تغییر میدهد
-
failure 1
خرابی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] از دست رفتن قابلیت سامانه یا دستگاه برای انجام کار مورد نظر
-
fail-safe 1
خرابیایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت خرابی خطری برای افراد یا خللی در سامانههای دیگر ایجاد نشود و آسیب به حداقل برسد
-
fail-active
خرابیتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت بروز خرابی، بدون هشداردهی، همچنان به کار خود ادامه میدهد
-
rail failure, rail defect
خرابی ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وضعیتی در ریل که ممکن است باعث شکستگی یا ایجاد حفره در ریل شود و استفاده از ریل را غیرممکن سازد
-
contagious failure
خرابی سرایتگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی خرابی که احتمال سرایت آن به دستگاه مجاور وجود دارد
-
transverse defect
خرابی عرضی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] هر عیبی که در عرض ریل ایجاد شود، مانند ترک عرضی و شکستهای جزئی
-
fail-passive
خرابیناتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت بروز خرابی، بدون هشداردهی، از کار میافتد
-
خانه خرابی
لغتنامه دهخدا
خانه خرابی . [ ن َ / ن ِ خ َ ] (حامص مرکب ) تهیدستی . بدبختی . چون : این کار موجب خانه خرابی است . || زیان بسیار. زیانی که مستوعب تمام دارایی شود.
-
خرابی بصره
لغتنامه دهخدا
خرابی بصره . [ خ َ ی ِ ب َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کنایه از خرابی جسم که موت باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || خرابی شهر بصره بر اثر جنگ جمل .- امثال :بعد از خرابی بصره خاتون بخر نشسته .
-
خرابی کردن
لغتنامه دهخدا
خرابی کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ویرانی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : خرابی کند مرد شمشیرزن نه چندانکه آه دل پیرزن . سعدی (بوستان ). || بی تابی کردن . ناشکیب بودن : دل خرابی میکند دلدار را آگه کنیدزینهار ای دوستان جان من و جان شما. حافظ. || کثا...
-
خرابی زده
لغتنامه دهخدا
خرابی زده . [ خ َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از مفلس . تهیدست . (آنندراج ) : عشق را نیست خراجی بخرابی زدگان .سعدی .