کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خراباتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خراباتی
/xarābāti/
معنی
۱. کسی که پیوسته در خرابات است.
۲. (تصوف) ویژگی انسان کاملی که به معارف الهی دست یافته است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بادهپرست، بادهفروش، خمار، میخوار، میفروش، میگسار
۲. خراباتی
۳. عیاش
۴. لوطی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خراباتی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بادهپرست، بادهفروش، خمار، میخوار، میفروش، میگسار ۲. خراباتی ۳. عیاش ۴. لوطی
-
خراباتی
لغتنامه دهخدا
خراباتی .[ خ َ ] (ص نسبی ) کسی که در خرابات و می خانه تردد کند و اهل خرابات باشد. (از ناظم الاطباء) : خراباتیان را صلایی زنم . نظامی .چون خراباتی نباشد زاهدی کش به شب از درد آید شاهدی . سعدی .گمان بردم که طفلانند ز پیری من سخن گفتم مرا پیری خراباتی ج...
-
خراباتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خرابات) [عربی. فارسی] [قدیمی] xarābāti ۱. کسی که پیوسته در خرابات است.۲. (تصوف) ویژگی انسان کاملی که به معارف الهی دست یافته است.
-
واژههای مشابه
-
رند و خراباتی
فرهنگ گنجواژه
صوفی.
-
جستوجو در متن
-
بادهفروش
واژگان مترادف و متضاد
خراباتی، خمار، میفروش
-
میفروش
واژگان مترادف و متضاد
خراباتی، خمار، شراب فروش، میخانهدار، میخانهچی
-
کانجی محال
لغتنامه دهخدا
کانجی محال . [ م َ ] (ص مرکب ) خراباتی . (ناظم الاطباء).
-
خراباتنشین
واژگان مترادف و متضاد
۱. خراباتی، ساکن میخانه ۲. اهل خرابات ۳. میپرست
-
عیاش
واژگان مترادف و متضاد
۱. خراباتی، خوشگذران، عشرتطلب ۲. شادخوار، کامجو، هرزه، هوسباز
-
میخوار
واژگان مترادف و متضاد
بادهپیما، بادهخوار، بادهگسار، بادهنوش، خراباتی، دردیکش، شرابخوار، عرقخور، میخواره، میگسار
-
میگسار، میگسار
واژگان مترادف و متضاد
بادهپیما، بادهگسار، خراباتی، دردیکش، شرابخوار، قدحپیما، قدحنوش، مشروبخوار، میپرست
-
بادهپرست
واژگان مترادف و متضاد
بادهپیما، بادهگسار، بادهنوش، خراباتی، دائمالخمر، شرابخوار، میپرست، میخوار، میگسار، میخواره
-
تماشابین
لغتنامه دهخدا
تماشابین . [ ت َ ] (نف مرکب ) عیاش و بی قید و خراباتی . (ناظم الاطباء).