کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرابات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرابات
/xarābāt/
معنی
۱. جایی مانند میخانه که دارای وسایل عیشوعشرت و محل بادهپیمایی و عشقورزی با کنیزکان بوده و رندان در آنجا به عیشونوش سرگرم میشدند.
۲. ویرانهها.
۳. (تصوف) مقام و مرتبۀ خرابی و نابودی عادات نفسانی، خوی حیوانی، و محل کسب اخلاق ملکوتی که عارفان و سالکان از قید عادات و حالات نفسانی رهایی یافته و از بادۀ وحدت سرمست شوند: ◻︎ قدم منه به خرابات جز به شرط ادب / که ساکنان درش محرمان پادشهاند (حافظ: ۴۰۸)، ◻︎ شرح اسرار خرابات نداند همهکس / هم مگر پیر مغان حل کند این مسئلهها (جامی: ۹)، ◻︎ اسرار خرابات بهجز مست نداند / هشیار چه داند که در این کوی چه راز است؟ (عراقی: ۱۵۴).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. شرابخانه، میخانه، میکده
۲. عشرتکده
۳. خرابهها، ویرانهها
دیکشنری
desolation, tavern
-
جستوجوی دقیق
-
خرابات
واژگان مترادف و متضاد
۱. شرابخانه، میخانه، میکده ۲. عشرتکده ۳. خرابهها، ویرانهها
-
خرابات
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ خرابه ؛ ویرانه ها. 2 - میخانه ، میکده . 3 - قمارخانه . 4 - در عرفان ، مقام و مرتبة ویرانی عادات نفسانی .
-
خرابات
لغتنامه دهخدا
خرابات . [ خ َ ] (اِ) شرابخانه . بوزخانه . (از برهان قاطع). میخانه . (شرفنامه ٔ منیری ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (مأخوذ از زمخشری ). میکده : دفتر به دبستان بود و نقل به بازاروین نرد بجایی که خرابات خراب است . منوچهری .میفروش اندر خرابات ایمن است...
-
خرابات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] xarābāt ۱. جایی مانند میخانه که دارای وسایل عیشوعشرت و محل بادهپیمایی و عشقورزی با کنیزکان بوده و رندان در آنجا به عیشونوش سرگرم میشدند.۲. ویرانهها.۳. (تصوف) مقام و مرتبۀ خرابی و نابودی عادات نفسانی، خوی حیوانی، و محل کسب ا...
-
واژههای مشابه
-
کهن خرابات
لغتنامه دهخدا
کهن خرابات . [ ک ُ هََ / هَُ خ َ ] (اِ مرکب ) خرابات قدیمی . (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از دنیای فانی . (برهان ) (آنندراج ). دنیا. (ناظم الاطباء).
-
پیر خرابات
لغتنامه دهخدا
پیر خرابات . [ رِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) پیرمردی که در میکده ها شراب میفروشد. || مرشد و راهنمای تصوف و معرفت . در اصطلاح متصوفه عبارت از مرشد کامل و مکمل است که مریدی را بترک رسوم و عادات میدارد و براه فقر و فنا می سپارد. و نیز سالک و عاشق لاا...
-
خرابات مغان
لغتنامه دهخدا
خرابات مغان . [ خ َ ت ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خراباتی که از آن مغان است . خرابات متعلق به مغان . کنایه از میخانه ٔ کافر و مجوس است : در خرابات مغان نور خدا می بینم این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم .حافظ.
-
خرابات پرور
لغتنامه دهخدا
خرابات پرور. [ خ َ پ َرْوَ ] (ن مف مرکب ) آنکه پروده ٔ خرابات است ، کنایه از آدم وارد به امور. (یادداشت بخط مؤلف ) : من سالخورده پیر خرابات پرورم .حافظ.
-
خرابات خانه
لغتنامه دهخدا
خرابات خانه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خرابات . بوزخانه . می خانه . مأخور: خرابات خانه . (زمخشری ).
-
خرابات نشین
لغتنامه دهخدا
خرابات نشین . [ خ َ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه مقیم خرابات است . آنکه در خرابات است . خراباتی . کنایتی است بنزد صوفیان مر اهل خانقاه را : با خرابات نشینان ز کرامات ملاف هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد. حافظ.یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست و آنچه در م...
-
خانقاه و خرابات
فرهنگ گنجواژه
محل دراویش و عرفا.
-
مسجد و خرابات
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
جستوجو در متن
-
بیتلطف
واژگان مترادف و متضاد
جندهخانه، خرابات، قحبهخانه، نجیبخانه