کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدیجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خدیجی
لغتنامه دهخدا
خدیجی . [ خ َ ] (اِخ ) ابن عمروبن العیربن الحشاف بن خدیج بن واهله بن حارثه بن هندبن حرام موسوم به زمل . ابن کلبی می گوید او بر پیغمبر وارد شد و به پیغمبر نامه نوشت و از برای پیغمبر لوائی بست و با این لواء در صفین با معاویه حاضر شد. (از انساب سمعانی )...
-
خدیجی
لغتنامه دهخدا
خدیجی . [ خ َ ] (اِخ ) حبیب بن ساق بن عتبه بن عمروبن خدیج از جمله کسانی است که واقعه ٔ بدر و مابعد آنرا دید. اوجد حبیب بن عبدالرحمن است . در بین انصار خَدیج وجود ندارد آنکه یافت میشود خُدَیج است . (از انساب سمعانی ).
-
خدیجی
لغتنامه دهخدا
خدیجی . [ خ َ ] (اِخ ) عامربن کعب بن عمروبن خدیج ،مکنی به ابوزرعه ٔ شاعر. از کسانی است که بنابر قول طبری در واقعه ٔ احد حضور داشت . (از انساب سمعانی ).
-
خدیجی
لغتنامه دهخدا
خدیجی . [ خ َ ] (ص نسبی ) از منسوبان به خدیج است . رجوع به انساب سمعانی شود.