کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
توز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = توژ: پوست درخت خدنگ .
-
arrow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلش، پیکان، تیر، سهم، یکانداز، خدنگ
-
توزه
فرهنگ فارسی معین
(تُ زَ یا زِ) (اِمر.) پوست درخت خدنگ ، ت وز.
-
چوبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. چوبدستی ۲. چوبک، اشنان ۳. خدنگ ۴. تازیانه ۵. زخمه
-
نیم مستک
لغتنامه دهخدا
نیم مستک . [ م َ ت َ ] (ص مرکب ) نیم مست : نیم مستک فتاده و خورده بی خدو این خدنگ یازه ٔ من .سوزنی .
-
متوز
لغتنامه دهخدا
متوز. [ م ُ ت َوْ وَ ] (ع ص ) به توز، یعنی کا«؟» خدنگ گرفته . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). به توز پوشیده . و رجوع به توز شود.
-
ادراکات
لغتنامه دهخدا
ادراکات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اِدراک : جمله ادراکات بر خرهای لنگ او سوار باد، پران چون خدنگ .مولوی .
-
پازه
لغتنامه دهخدا
پازه . [ زَ / زِ ] (اِ) پاچه : نیم مستک فتاده و خورده بی خدو این خدنگ پازه ٔ من . سوزنی .و رجوع به پاژه شود.
-
یازه
لغتنامه دهخدا
یازه . [ زَ / زِ ] (اِ) لرزه . (برهان ) (آنندراج ) (مؤیدالفضلا) (سروری ) : ز ترس بر تن ما لرز و یازه افتادی بدان زمان که رگ ما بجستی از نشتر. مسعودسعد.- تب یازه ؛ تب لرزه . و رجوع به تب یازه شود. || حرکت و جنبش کننده . (سروری ).- خدنگ یازه ؛ با حرک...
-
سندر
لغتنامه دهخدا
سندر. [ س َ دَ / دِ / دُ ] (اِ) صمغی باشد زرد و شبیه به کاه ربا. (برهان ) (آنندراج ) : مشو ایمن اندر سرای فسوس که گه سندر است و گهی سندروس . فردوسی .رجوع به سندروس شود.|| درخت خدنگ . (یادداشت مؤلف ). قاین آغاجی (ترکی ). توس . رجوع به خدنگ ، سندروس و...
-
فراخ آهنگ
لغتنامه دهخدا
فراخ آهنگ . [ ف َ هََ ] (ص مرکب ) دورپرواز. تیری که هدف های دور را میزند : از میان دو شاخهای خدنگ جست مقراضه ٔ فراخ آهنگ . نظامی .رجوع به فراخ شود.
-
طوجول
لغتنامه دهخدا
طوجول . [ طَ ] (ع اِ) تیر. ناوک . خدنگ . بیلک . سهم . چیزی که به شکل تیر باشد. ج ، طواجل . (از دزی ج 2 ص 66).
-
چاربیخی
لغتنامه دهخدا
چاربیخی . (ص نسبی ) چاراصلی . چارریشه ای . کنایه از ریشه ٔمحکم و استوار. || چارعنصری : کاین هفت خدنگ چاربیخی وین نه سپر هزارمیخی .نظامی (لیلی و مجنون ).
-
مارکش
لغتنامه دهخدا
مارکش . [ ک ُ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ مار : خدنگ مارکش با مار شد جفت قضا هم طعنه زد هم آفرین گفت .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا بدون ذکر نام شاعر).
-
اژدرشکار
لغتنامه دهخدا
اژدرشکار. [ اَ دَ ش ِ ] (نف مرکب / ص مرکب ) صیدکننده ٔ اژدها. شکننده ٔ اژدها : ترک خدنگ افکن سندان گزاربر همه شیرافکن اژدرشکار.امیرخسرو.