کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدمتکاری خدمتکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تیمارداری
واژگان مترادف و متضاد
پرستاری، حضانت، خدمتکاری، غمخواری
-
غلامی
واژگان مترادف و متضاد
بردگی، بندگی، خدمتکاری، نوکری ≠ اربابی
-
پایین پرستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pāy(')inparasti بندگی؛ خدمتکاری.
-
اختدام
لغتنامه دهخدا
اختدام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خدمتکاری کردن . خدمت کردن خود را. || چاکر داشتن خواستن کسی را. خدمت خواستن از کسی . خادم خواستن کسی . (منتهی الارب ). طلب خدمتکاری کردن . استخدام .
-
نفری
واژهنامه آزاد
نَفَری:شغل و پیشه ی خدمتکاری و نوکری
-
چاکری
واژگان مترادف و متضاد
۱. بندگی، خدمتکاری، نوکری ≠ آقایی ۲. اخلاص،
-
پیشکاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - خدمتکاری ، چاکری . 2 - معاونت ، مباشرت .
-
جامگی خوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا)(اِ. ص .)خدمتکار،نوکر، خدمتکاری که حقوق می گیرد.
-
پرستش
فرهنگ نامها
(تلفظ: parasteš) (اسم مصدر از پرستیدن) ، پرستیدن ؛ (در قدیم) خدمتکاری .
-
سماکاری
لغتنامه دهخدا
سماکاری . [ س َ ] (حامص مرکب ) خدمتکاری . (فرهنگ رشیدی ).
-
پرستندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) parastandegi ۱. بندگی.۲. عبادت.۳. [قدیمی] خدمتکاری.
-
پرستندگی
فرهنگ فارسی معین
(پَ رَ تَ دِ) (حامص .) 1 - پرستش ، عبودیت . 2 - خدمت ، خدمتکاری .
-
اطاعت
واژگان مترادف و متضاد
امتثال، انقیاد، بندگی، پیروی، تابعیت، تمکین، خدمتکاری، طاعت، فرمانبرداری، فرمانبری، متابعت، مطاوعت ≠ نافرمانی
-
لالایی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - غلامی ، خدمتکاری . 2 - تربیت بزرگزادگان . 3 - (اِمر.) نوعی پارچة کم ارزش .
-
شربت دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] šarbatdār خدمتکاری که شربت درست میکند و انواع نوشیدنیها و لوازم شربتخانه به او سپرده میشود.