کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدمتکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خدمتکار
/xedmatkār/
معنی
مرد یا زنی که در خانۀ دیگران خدمت میکند؛ مستخدم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
houseman, maid, servant, server, servitor, vassal
-
جستوجوی دقیق
-
خدمتکار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص .) نوکر، چاکر.
-
خدمتکار
لغتنامه دهخدا
خدمتکار. [ خ ِ م َ ] (اِ مرکب ) خدمتگار. پرستار. نوکر. چاکر. بنده . چاکر اعم از کنیز و غلام . بلون . (از برهان قاطع). زوار. زواه . زاور. زواره . (از ناظم الاطباء). بنده . خادم . خدمتگر. گماشته . ملازم . (آنندراج ) (یادداشت بخط مؤلف ). تُؤّثور. (از ...
-
خدمتکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹خدمتگار› xedmatkār مرد یا زنی که در خانۀ دیگران خدمت میکند؛ مستخدم.
-
خدمتکار
دیکشنری فارسی به عربی
خادم , عاملة التنظيف
-
واژههای مشابه
-
خدمتکار، خدمتکار
واژگان مترادف و متضاد
بنده، پرستار، پیشخدمت، پیشکار، چاکر، خادم، خدمتگزار، غلام، فراش، فرمانبر، کنیز، گماشته، مستخدم، نوکر ≠ مخدوم
-
خدمتکار بیمارستان
دیکشنری فارسی به عربی
بنظام
-
کارگر و خدمتکار
فرهنگ گنجواژه
خدمتکار.
-
خادم و خدمتکار
فرهنگ گنجواژه
خدمه.
-
دربان و خدمتکار
فرهنگ گنجواژه
خدمه.
-
واژههای همآوا
-
خدمت کار
فرهنگ واژههای سره
زاور، پیشکار
-
جستوجو در متن
-
سماکار
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص .) خدمتکار، خدمتکار میخانه .
-
servicewomen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خدمتکار