کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدای عرش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خدای دروغی
دیکشنری فارسی به عربی
معبود
-
جان خدای
واژهنامه آزاد
کسی که خداوند و صاحب جانی لطیف و پاک است
-
خدای بردی تیمورتاش
لغتنامه دهخدا
خدای بردی تیمورتاش . [ خ ُ ب ِ ت َ ] (اِخ ) وی اتابک میرزا عمرشیخ فرزند سلطان محمود است در حکومت فرغانه . توضیح آنکه چون سلطان ابوسعید گورکان بدست امیر حسین بیک شکسته شد، سلطان سعید را پسرانی بود که بعد از پدر بتخت نشستند. ابتدا سلطان احمد بسلطنت نشس...
-
خدای بیردی بهادر
لغتنامه دهخدا
خدای بیردی بهادر. [ خ ُ ب َ دُ ] (اِخ ) نام ایلچی بوده است که از طرف گسکن قراسلطان - که حاکم بلخ و توابع بود و بخان چهره شهرت داشت و عبدالعزیزخان و ولدعبیدخان پادشاه بخارا بسال 948 هَ . ق . بدربار شاه طهماسب برسم رسالت آمد و رفع مواد خصومت سابقه نمود...
-
خدای داد ترکمان
لغتنامه دهخدا
خدای داد ترکمان . [ خ ُ دِ ت ُ ک َ ] (اِخ ) وی یکی از سرداران ظهیرالدین بابر است و چون در جنگ بین ظهیرالدین بابر و سلطان اوزبک خان شیبانی هزیمت بر قشون بابر افتاد و از قشون بغیر از «ده دوازده نفر در موکب عالی کس نماند و سهام اصحاب ظلم و ظلام به اعلام...
-
خدای داد حسینی
لغتنامه دهخدا
خدای داد حسینی . [ خ ُ دِ ح ُ س َ ] (اِخ ) (امیر...) نام یکی از سرداران امیر تیمور گورکانست که در خدمت مولای خود بسالتها نمود و از آن جمله است موارد زیر: چون امیر تیمور بشیراز بود، سپاه اوزبک در ماوراءالنهر سر بشورش گذاشتند و فتنه ها کردند. خبر شورش ...
-
خدای داد رازی
لغتنامه دهخدا
خدای داد رازی . [ خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از فدائیان اسماعیلی است که به سال 488 هَ .ق . ابومسلم رئیس ری را از پای درآورد. (از حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 467).
-
خدای داد مغول
لغتنامه دهخدا
خدای داد مغول . [ خ ُ دِ م ُ ] (اِخ ) او از سران مغولی است که با خضر خواجه اوغلان بکاشغر تاخته بود و آنرا بدست داشت و چون امیر تیمور بجنگ قمرالدین خان مغول رفت و قمرالدین را شکست . قمرالدین و ساربوغا و عادلشاه در سیکیز بغاج بار دیگر بهم پیوستند و سر ...
-
خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
دیکشنری فارسی به عربی
مغلاة
-
معتقد بوجود سه اقنوم در خدای واحد
دیکشنری فارسی به عربی
ثالوث
-
جستوجو در متن
-
رب العرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] rabbol'arš خداوند عرش؛ خدایتعالی.
-
رب العرش
لغتنامه دهخدا
رب العرش . [ رَب ْ بُل ْ ع َ ] (اِخ ) صاحب عرش . پروردگار عرش . خدای تعالی : از آن سید که از فرمان رب العرش پیغمبروصی کردش در آن منزل که منبر بود پالانش .ناصرخسرو.
-
عرش
لغتنامه دهخدا
عرش . [ ع َ ] (ع اِ) تخت و سریر پادشاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اورنگ . گاه . گه . سریر : اًنی وجدت امراءة تملکهم و اوتیت من کل شی ٔ و لها عرش عظیم (قرآن 23/27)؛ من زنی را یافتم که بر ایشان پادشاهی میکند، و همه چیز او را داده شده و او راست...
-
ذوقوة
لغتنامه دهخدا
ذوقوة. [ ق ُوْ وَ ] (ع ص مرکب ) صاحب قوّت . نیرومند. خداوند قوّه : ذی قوّة عِند ذی العرش مکین . (قرآن 81 / 20) صاحب قوت نزد خداوند عرش بامنزلت . (تفسیر ابوالفتوح ص 479 ج ِ 5) و در تفسیر آن گوید: خداوند قوه است و مکین و ممکن بنزدیک خدای عرش . (ج 5 ص 4...
-
یونسیة
لغتنامه دهخدا
یونسیة. [ ن ُ سی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای است منسوب به یونس بن عبدالرحمان قمی و از اصحاب وی . (از تعریفات جرجانی ). گروهی از غُلات شیعه اصحاب یونس بن عبدالرحمان می باشند. می گویند: خدای تعالی بر عرش است و حامل عرش فرشتگانند و خدای خود نیرومندتر از فرشتگا...