کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خداوند دور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ذات الکرسی
فرهنگ فارسی معین
(تُ لْ کُ) [ ع . ] (اِ.) خداوند کرسی ، دارندة کرسی ، نامِ یکی از صورت های فلکیِ دور قطبی و آن تصویر زنی است که روی صندلی نشسته است ، و دارای 55 ستاره می باشد.
-
مهجم
لغتنامه دهخدا
مهجم . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) خداوند تبارک وتعالی که دور می گرداند بیماری را. (ناظم الاطباء) . || بازگرداننده ٔشتر به سوی مراح . (آنندراج ). و رجوع به اهجام شود.
-
وَرَائِکُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
دنبالتان - دور تا دورتان - پشتتان (كلمه ي وراء هم به معني دنبال و هم معني احاطه مي دهد. عبارت "وَﭐللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُّحِيطٌ " يعني خداوند از همه سو بر آنان احاطه دارد )
-
وَرَائِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
دنبالش - دور تا دورش - پشتش (كلمه ي وراء هم به معني دنبال و هم معني احاطه مي دهد. عبارت "وَﭐللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُّحِيطٌ " يعني خداوند از همه سو بر آنان احاطه دارد )
-
وَرَائِهِم
فرهنگ واژگان قرآن
دنبالشان - دور تا دورشان - پشتشان (كلمه ي وراء هم به معني دنبال و هم معني احاطه مي دهد. عبارت "وَﭐللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُّحِيطٌ " يعني خداوند از همه سو بر آنان احاطه دارد )
-
مستصرف
لغتنامه دهخدا
مستصرف . [ م ُ ت َ رِ] (ع ص ) نعت فاعلی از استصراف . برگردانیدن خواهنده .(آنندراج ). درخواست کننده از خداوند که مکاره را از او دور کند. (اقرب الموارد). رجوع به استصراف شود.
-
اخفاف
لغتنامه دهخدا
اخفاف . [ اِ ] (ع مص ) سبک حال شدن . سبکبار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). سبکبار گشتن . (زوزنی ). || خداوند ستور سبک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || دور کردن بردباری از کسی و سبب سبکی وی گردیدن .
-
فطروس
واژهنامه آزاد
نام فرشته یا ملکی است که به علت کوتاهی درانجام وظیفه خداوند بالهای اورا شکست ودر جزیره ای دور افتاده ساکنش نمود اما بعد از تولد امام حسین وبه کمک جبرئیل پیکر خود را به قنداقه امام حسین مالید و شفا گرفت
-
اعزاب
لغتنامه دهخدا
اعزاب .[ اِ ] (ع مص ) دور شدن و دور کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). یقال : اعزبه اﷲ؛ ای اذهبه . (منتهی الارب ). دور شدن ، یقال : «من قراء القرآن فی اربعین لیلة فقد اعزب »؛ ای ابعد العهد بأوّله من عزب بابله . (از اقرب الموارد). و دور...
-
تاریکی غلیظ
لغتنامه دهخدا
تاریکی غلیظ. [ کی ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تاریکی غلیظ از بلاهائی بود که خداوند عالم بر مصر فرودآورد (سفر خروج 10:21:23) و دور نیست که این مطلب در اثر بخار کثیفی بود که بواسطه ٔ تابش آفتاب بفرمان خدا و به امر موسی تشکیل یافته مصریان از آن بسیا...
-
مخف
لغتنامه دهخدا
مخف . [ م ُ خ ِف ف ] (ع ص ) سبک حال . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سبک و خفیف و ناگران و سهل و آسان و چست و چالاک .(ناظم الاطباء). || سبکبار. که بار و بنه کم دارد : اگر مقام نتوانند کرد عقبه ٔ کلار را گذاره کنند که مخفند و به گیلان...
-
جان
لغتنامه دهخدا
جان . (اِ) بقول هوبشمان از کلمه ٔ سانسکریت ذیانه (فکر کردن ) است . و بقول مولر و یوستی جان با کلمه ٔ اوستائی گیه (زندگی کردن ) از یک ریشه است ولی هوبشمان آنرا صحیح نمیداند. در پهلوی گیان شکل قدیمتر و جان شکل تازه تلفظ جنوب غربی است . و در کردی و بلوچ...
-
امید کردن
لغتنامه دهخدا
امید کردن . [ اُ/اُم ْ می ک َ دَ ] (مص مرکب )نوید دادن . وعده ٔ خوب دادن . وعده دادن : یکی بدره با هر یکی بار کردببرگشتن امّید بسیار کرد. فردوسی .بسی کردشان نیز فرخ امیدبسی دادشان مهتری را نوید. فردوسی .بسی روز را داده بودم نویدبسی کرده بودم ز هر در ...
-
جنب
لغتنامه دهخدا
جنب . [ ج َ ن َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَنیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جنیب شود. || کوتاه . (منتهی الارب ). || شبه ظَلَع. || (مص ) شدت یافتن تشنگی شتر تا حدی که ریه به پهلو چسبد.(از اقرب الموارد). به پهلو چسبیدن شُش ِ شتر از غایت تشنگی . (من...
-
شفاعت کردن
لغتنامه دهخدا
شفاعت کردن . [ ش َ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توسط کردن . (ناظم الاطباء). تشفّع. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). وساطت کردن . توسط کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : خداوند... دستوری دهد ایشان را تا بی حشمت چونکه خداوند در خشم شود به افراط شفاعت کنند. (ت...