کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خداوندی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خداوندی کردن
لغتنامه دهخدا
خداوندی کردن .[ خ ُ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خدایی کردن : او خود مگر بلطف خداوندیی کندورنه ز ما چه بندگی آید پسند او. سعدی (بدایع).|| آقایی کردن . بزرگواری کردن . ریاست کردن . سروری کردن . بزرگی کردن .
-
جستوجو در متن
-
گاوکون کردن
لغتنامه دهخدا
گاوکون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از طهارت کردن و ریدن . (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ) : آن خداوندی که بر ریش بداندیشان اوگاوکون کردن نداند کس مگر تکلک بچه .سوزنی (از آنندراج ).
-
حاجت بردن
لغتنامه دهخدا
حاجت بردن . [ ج َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) عرض نیاز کردن . حاجت برداشتن . تمنا کردن سؤال : مبر حاجت بنزدیک ترشروی که از خوی بدش فرسوده گردی . سعدی .- دست حاجت پیش کسی بردن ؛ عرض نیاز کردن پیش کسی . از کسی چیزی طلب کردن . حاجت خواستن از کسی : دست حاجت چو...
-
تنسیق الصفات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) tansiqossefāt در بدیع، ذکر کردن چند صفت متوالی برای کسی یا چیزی، مانندِ این شعر: دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر / که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود (سعدی: ۴۳۲)؛ حسنالنسق؛ حسن نسق.
-
سلطنت کشیدن
لغتنامه دهخدا
سلطنت کشیدن . [ س َ طَ ن َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فرمانبرداری کردن . اطاعت : ای خداوندی که گردون با همه فرماندهی میکشد از بندگانت صد هزاران سلطنت .امیرمعزی (از آنندراج ).
-
نگرش کردن
لغتنامه دهخدا
نگرش کردن . [ ن ِ گ َ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظر کردن . نگاه کردن . (فرهنگ فارسی معین ). دیدن . نگرستن . || ملاحظه کردن . (فرهنگ فارسی معین ). به دقت نظر کردن . توجه کردن . نظارت کردن : و او در کار ملک نگرش کردی و امر و نهی دادی . (تاریخ بخارا ص 9).ن...
-
نظر بازگرفتن
لغتنامه دهخدا
نظر بازگرفتن . [ ن َ ظَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دیده بربستن . نگاه نکردن . از دیدن و تماشا امساک کردن : من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمراز من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر.سعدی . || قطع عنایت کردن . از التفات و توجه مضایقه کردن : گنه کرده بناکرده شمارعذ...
-
ناشکری
لغتنامه دهخدا
ناشکری . [ ش ُ ] (حامص مرکب ) ناسپاسی . (ناظم الاطباء). حق ناشناسی .شکر نعمت نگزاردن . کفران ورزیدن . کافرنعمتی کردن .- ناشکری حق ؛ کفران نعمت خداوند. شکر و سپاس خداوندی بجا نیاوردن : ز نافرمانی و ناشکری حق هزاران عید و یک قربان ندارد.عرفی (از آنندر...
-
بندگی کردن
لغتنامه دهخدا
بندگی کردن . [ ب َ دَ / دِ ک َدَ ] (مص مرکب ) خدمت کردن . اطاعت کردن : یکی بندگی کردم ای شهریارکه ماند ز من در جهان یادگار. فردوسی .صد بندگی شاه ببایست کردنم ازبهر یک امید که ازوی روا شدم . ناصرخسرو.بعهد تو نسزد بندگی غیر تو کردن نکرد بر لب دریا کسی ...
-
اکرام کردن
لغتنامه دهخدا
اکرام کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرامی داشتن . گرامی شمردن . احترام کردن : بندگان در خدمت او چون خداوندان شدنداز بس اکرام و خداوندی که با ایشان کند. امیرمعزی (از آنندراج ).پسند آمدش حسن گفتار مردبه نزد خودش خواند و اکرام کرد. (بوستان ).حکایت کنن...
-
تحسین کردن
لغتنامه دهخدا
تحسین کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آفرین گفتن . آفرین کردن . به زیبائی ستودن : ای خداوندی که چون احسنت گوئی بنده راشعر آنرا مشتری بر آسمان تحسین کند. امیر معزی (از بهار عجم ).طاووس را به نقش و نگاری که هست ، خلق تحسین کنند و او خجل از پای زشت خوی...
-
انها
لغتنامه دهخدا
انها. [اِ ] (ع اِ) آگاه کردن . (تاریخ بیهقی ) (آنندراج ). خبر دادن . (غیاث اللغات از منتخب اللغة) : خداوندی که در وحدت قدیمست از همه اشیانه اندر وحدتش کثرت نه محدث را از او انها. ناصرخسرو.- انها کردن ؛ آگاه ساختن . اطلاع دادن . خبر دادن : قضات و صاح...
-
بخش کردن
لغتنامه دهخدا
بخش کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقسیم کردن . (ناظم الاطباء). تقسیم . اقتسام . قسم . قسمة. (ترجمان القرآن جرجانی ). اقتسام . (تاج المصادر بیهقی ). تقسیم . قسم . توزیع. (دهار). توزیع کردن . بخش کردن . (یادداشت مؤلف ):الاستقسام ، بخش کردن خواستن ....
-
کمربندی
لغتنامه دهخدا
کمربندی . [ ک َ م َ ب َ ] (حامص مرکب ) کمر بستن . کمربند بر میان بستن : به خرگه رو که از شاهان کمربندی فراگیری بیا در خانه کز قاری قباپوشی بیاموزی . نظام قاری . || آمادگی برای خدمت . (ناظم الاطباء). خدمتگاری .- کمربندی کردن ؛ خدمت کردن : چیست پاداش ...