کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خدان
لغتنامه دهخدا
خدان . [ خ َ د دا ] (اِخ ) ابن عامر. وی مردی عرب و از قبیله ٔ اسدبن خزیمه بوده است . (از منتهی الارب ).
-
خدان
لغتنامه دهخدا
خدان . [ خ َ دْ دا ] (ع اِ) ج ِ خد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). رجوع به خد در این لغت نامه شود.
-
خدان
لغتنامه دهخدا
خدان . [ خ ِ ] (ع مص ) مصدر دیگر مخادنة است و مخادنة؛ مصاحبت و مصادقت است . رجوع به مخادنة در این لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
حاود
لغتنامه دهخدا
حاود. [ وَ ] (اِخ ) پدر قبیله ، از خدان . (منتهی الارب ).
-
خدانه
لغتنامه دهخدا
خدانه . [ خ َ دْ دان َ ] (ص نسبی ) منسوب به خدان و آن بطنی است از اسدبن خزیمه و بنابر قول ابن کلبی خدان نسبتش چنین است : خدان بن عامربن مالک بن هرمزبن مالک بن حرث بن سعدبن ثعلبةبن دودان بن اسد. (از انساب سمعانی ).
-
خد
لغتنامه دهخدا
خد. [ خ َدد ] (ع اِ) رخسار و آن دو باشد و مذکر است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رخساره . (غیاث اللغات ). رخ . (دستور اللغة نطنزی ) (حبیش تفلیسی ) (میرسیدشریف جرجانی ) (ترجمان عادل بن علی ). دیباچه ٔ روی . عذار. هر یک از دو جانب روی ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خدان . از سخنان اوست : الفتنة! فانها تقبل بشبهة و تدبر ببیان ، وان ّ المؤمن لا یلسع من جحر مرتین . و هم او گفت : اتقوا عصبا تاتیکم من الشام کانها دلاء قد انقطع و ذمها. رجوع به البیان والتبیین ج 2 ص 14 شود.