کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خداد
لغتنامه دهخدا
خداد. [ خ ِ ] (اِخ ) نام موضعی است . (از آنندراج ).
-
خداد
لغتنامه دهخدا
خداد. [ خ ِ ] (ع اِ) علامت داغ بر رخسار. (از متن اللغة)(از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || آلت داغ کردن . (از مهذب الاسماء). || ج ِ خَدّ.
-
خداد
لغتنامه دهخدا
خداد. [ خ ِ / خ َ ] (ع اِ) شکاف و گشادگی از زمین . (از معجم البلدان ) : ترقی و یرفعها السراب کانهامن عم موثب اوضناک خداد.از ابوداود که شتر باربری را وصف میکند. (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
خُداد،()تا
لهجه و گویش تهرانی
خیلی زیاد
-
جستوجو در متن
-
خد
لغتنامه دهخدا
خد. [ خ َدد ] (ع اِ) رخسار و آن دو باشد و مذکر است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رخساره . (غیاث اللغات ). رخ . (دستور اللغة نطنزی ) (حبیش تفلیسی ) (میرسیدشریف جرجانی ) (ترجمان عادل بن علی ). دیباچه ٔ روی . عذار. هر یک از دو جانب روی ...