کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خداجو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خداجو
لغتنامه دهخدا
خداجو. [ خ ُ ] (نف مرکب ) خداجوی . طالب خدا. (آنندراج ). موحد. دیندار. (از ناظم الاطباء) : چند جویی خدای را خداجومن خدا من خدا من خدایم .ادیب نیشابوری .
-
جستوجو در متن
-
ربانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. الهی، اهورایی، ایزدی، خدایی، رحمانی، یزدانی ۲. خداجو، زاهد، متعبد
-
گفت و گوی
لغتنامه دهخدا
گفت و گوی . [ گ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) هنگامه وپرخاش . (آنندراج ). مشاجره . بحث . جنجال : زمین کرد ضحاک پر گفت و گوی که گرد جهان را بدی جست و جوی . فردوسی .بشد سیر ضحاک از آن جست و جوی شد از کار گیتی پر از گفت و گوی . فردوسی .چو یک هفته بگ...