کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سیامند
واژهنامه آزاد
(کردی) نامی است برای پسران؛ برگرفته از افسانۀ کردی «خج و سیامند». || نام کوهی است.
-
کنگه
لغتنامه دهخدا
کنگه . [ ک َ گ ِ ] (اِ) نامی است که در گیلان و تنکابن به درخت «آلاش » دهند و در گرگان «منزول » و در آستارا «هس » و در اطراف رشت «خج » نامند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 277). و رجوع به آلاش و هس شود.
-
جرمشت
لغتنامه دهخدا
جرمشت . [ ] (اِخ ) از قرای بلوک صیمگان فارس است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 221). نام ناحیه ای است میانه ٔ شمال و مغرب خج مشتمل بر امین آباد و پدو و فرخ آباد و کورده . (از فارس نامه ).
-
ریخ
لغتنامه دهخدا
ریخ . (اِ) فضله (انسان و حیوان ) که آبکی باشد. سرگین . غایط. (فرهنگ فارسی معین ). فضله ٔ انسان و دیگر حیوانات که روان و بطور اسهال دفع شود. (از یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء) (از برهان ). فضله ٔ ریق صاحب اسهال . (ازانجمن آرا) (آنندراج ). نجاست . (زمخ...
-
گائیدن
لغتنامه دهخدا
گائیدن . [ دَ ] (مص ) آرامیدن . آرمیدن . جماع کردن . (غیاث ) (آنندراج ). استنکاح . (منتهی الارب ). اعذاف . توضم . خج . خجخجة. دجل . دح . زکاء. شفته . عزج . عزد. عزر. عزط. عزلبة. عسد. عسل .عفج . غسل . غُسل . تغسیل . غشیان . مفاتحه . نخب . نخج . نیرجة....