کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خجله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خجله
لغتنامه دهخدا
خجله . [ خ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) کلمه ٔ دیگری بوده است در تداول فارس از خجلت : از رشک هر جویی از آن دجله غرق خجله . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 13).
-
جستوجو در متن
-
خجلت
فرهنگ فارسی معین
(خِ لَ) [ ع . خجلة ] (اِمص .) شرمندگی ، شرمساری .
-
خجالت
لغتنامه دهخدا
خجالت . [ خ َ / خ ِ ل َ ] (اِمص ) شرم . شرمساری . شرمندگی . چَکس . کها. سرگشتگی . حیا. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مؤلف لغتنامه دهخدا آرد: این کلمه گویا در عربی نیامده است و در عربی بجای آن خجل بفتح خاء و فتح جیم است لیکن در نظم و ن...
-
صاعد
لغتنامه دهخدا
صاعد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن عیسی الربعی البغدادی ، مکنی به ابی العلاء. وی از مشاهیر ادبا بود و در علم لغت و نحو و دیگر علوم ادبی ماهر و به حاضرجوابی مشهور. مولد او موصل است و در بغداد نشأت یافت و به روزگار هشام بن الحکم به اندلس شد و منصوربن ابی...