کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خجسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خجسته
/xojaste/
معنی
۱. مبارک؛ میمون؛ خوب و خوش.
۲. (اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] = همیشهبهار: ◻︎ خجسته بازگشاده دهان مشکیندم / گشاده نرگس چشم دژم زخواب خمار (عنصری: ۱۰۴).
۳. [قدیمی] خوشبخت؛ نیکبخت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باشگون، شگوندار ≠ بداختر، شوم، نامبارک، نحس، گجسته
۲. سعد، فرخ، فرخنده، مبارک، متبرک، مسعود، میمون، همایون ≠ نامبارک، گجسته
۳. خوش، نیک ≠ بد، نکوهیده،
۴. خوشایند، مطلوب ≠ ناخوشایند، نامطلوب
۵. بختیار، کامروا، نیکبخت ≠ ب
دیکشنری
auspicious, blessed, brave, felicitous, festal, fortunate, happy, joyful, joyous, lucky, Olympian, opportune, propitious
-
جستوجوی دقیق
-
خجسته
فرهنگ نامها
(تلفظ: xojaste) (اوستایی) مبارک ، فرخنده ؛ (در موسیقی ایرانی) گوشهای در دستگاه نوا ؛ (در قدیم) سعادتمند، کامروا، خوشبخت ؛ (در گیاهی) همیشه بهار (گل).
-
خجسته
واژگان مترادف و متضاد
۱. باشگون، شگوندار ≠ بداختر، شوم، نامبارک، نحس، گجسته ۲. سعد، فرخ، فرخنده، مبارک، متبرک، مسعود، میمون، همایون ≠ نامبارک، گجسته ۳. خوش، نیک ≠ بد، نکوهیده، ۴. خوشایند، مطلوب ≠ ناخوشایند، نامطلوب ۵. بختیار، کامروا، نیکبخت ≠ ب
-
خجسته
فرهنگ فارسی معین
(خُ جَ تِ) (ص .) 1 - مبارک ، میمون . 2 - نیک ، خوب .
-
خجسته
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) گل همیشه بهار.
-
خجسته
لغتنامه دهخدا
خجسته . [ خ ُ ج َ ت َ ] (اِخ ) سید خجسته فرزند فخرالدین بابلکانی از مردمان مازندران بوده است . نام او بروی کتیبه ای است بر بقعه ٔ بی بی سکینه بمشهد شهر و این کتیبه که بسال 883 هَ . ق . میرسد صاحب بقعه را بی بی سکینه دخت امام موسی کاظم معرفی میکند و د...
-
خجسته
لغتنامه دهخدا
خجسته . [ خ ُ ج َ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از زنان اصفهانیه از روات حدیث است در اصل لفظ عجمی است . (از منتهی الارب ).
-
خجسته
لغتنامه دهخدا
خجسته . [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ] (ص ) مبارک . میمون . (از برهان قاطع) (صحاح الفرس ) (فیروزآبادی ) (زمخشری ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). با میمنت . با سعادت . فرخ . بختیار. سعادتمند. مسعود. (از ناظم الاطباء). نیکبخت ....
-
خجسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xojaste ۱. مبارک؛ میمون؛ خوب و خوش.۲. (اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] = همیشهبهار: ◻︎ خجسته بازگشاده دهان مشکیندم / گشاده نرگس چشم دژم زخواب خمار (عنصری: ۱۰۴).۳. [قدیمی] خوشبخت؛ نیکبخت.
-
خجسته
دیکشنری فارسی به عربی
مبشر بالخير
-
واژههای مشابه
-
خجستهلقا
فرهنگ نامها
(تلفظ: xojaste leqā) آنکه چهرهای فرخنده و مبارک دارد ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
طالع خجسته
لغتنامه دهخدا
طالع خجسته . [ ل ِ ع ِ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ) خجسته طالع. بخت میمون . اقبال . طالع فیروز.
-
پی خجسته
لغتنامه دهخدا
پی خجسته . [ پ َ / پ ِ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) مبارک پی . خجسته پی . مبارک قدم : خطا گفتم ای پی خجسته رقیب که شد دشمنی با غریبان قریب . نظامی .فرخ دو سروش پی خجسته در دست نشاطگه نشسته . نظامی .ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست با ما مگو بجز سخن...
-
خجسته ٔ اصفهانی
لغتنامه دهخدا
خجسته ٔ اصفهانی . [ خ ُ ج َ ت َی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) وی میرزا محمد شاعر مستوفی متوفی بسال 1190 هَ . ق . است مدفن او صحن امامزاده احمد جنب مسجد شاه اصفهان می باشد. (از الذریعه قسم 1 جزء9 ص 290). و رجوع به رجال اصفهان ص 271 از آقا نجفی شود.
-
خجسته ٔ سرخسی
لغتنامه دهخدا
خجسته ٔ سرخسی . [ خ ُ ج َ ت َ ی ِ س َ رَ ] (اِخ ) وی یکی از شاعران قرن چهارم و دوره ٔ سامانیان بوده زیرا که اشعار وی در فرهنگ اسدی آمده است و در تذکره ها نامی ازو نیست . (از احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1147). اینک ابیات او منقول از فرهنگ ...