کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خجر
لغتنامه دهخدا
خجر. [ خ َ ج َ ] (ع ص ) بوی قسمتهای پایین بدن . بوی مقعد. || بدبویی سعال . (از منتهی الارب ). بدبویی سرفه . (از ناظم الاطباء). || صدای آب بر دامن کوه . (از اقرب الموارد).
-
خجر
لغتنامه دهخدا
خجر. [ خ ِ ج ِرر ] (ع ص ) بسیارخوار. بسیارخورنده . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة).ج ، خِجِرّون . || بددل . (از منتهی الارب ). جبان و روگردان از جنگ . (از متن اللغة). ج ، خجرون .
-
واژههای مشابه
-
خوجِ خِجِرْ
لهجه و گویش گنابادی
khojekhejer در گویش گنابادی یعنی دوقلو ، برکت کرده ، با برکت ، تخم مرغ دو زرده ، بچه های دو قلو و چند قلو
-
جستوجو در متن
-
خجرون
لغتنامه دهخدا
خجرون . [خ ِ ج ِرْ رو ] (ع اِ) ج ِ خِجِرّ. رجوع به خجر شود.
-
بغل
لغتنامه دهخدا
بغل . [ ب َ ] (ع اِ) در عربی استر را گویند که از جمله ٔ دواب مشهور است . (برهان ). بمعنی استر نر که بهندی آنرا خچر گویند. (آنندراج ). استر. (ترجمان علامه جرجانی ص 27). قاطر. ج ، بِغال . بمعنی استر که بهندی آنرا خچر گویند و آن از خر نر و اسپ ماده پیدا...
-
بددل
لغتنامه دهخدا
بددل . [ ب َْ، دِ ] (ص مرکب ) ترسنده و ترسناک . (برهان قاطع). ترسناک . (غیاث اللغات ). ترسنده و بیمناک ورمیده خاطر. (انجمن آرا) (آنندراج ). بزدل ، نقیض شجاع . (هفت قلزم ). جبان و ترسناک . (ناظم الاطباء). جبان . (زمخشری ) (دستوراللغة). جُبّا. فَشِل . ...