کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ختن مست
لغتنامه دهخدا
ختن مست . (اِخ ) نام قریتی است به 28 هزار و پانصدگزی شرق تکزار حکومت سنگ چارک شبرغان از متعلقات ولایت مزارشریف . این نقطه بین خط 66 درجه و 31 دقیقه و 20 ثانیه ٔ طول شرقی و خط 35 درجه و 56 دقیقه و 6 ثانیه ٔ عرض شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغ...
-
ختن گرد
لغتنامه دهخدا
ختن گرد. [ خ ُ ت َ گ َ ] (نف مرکب ) وصف آهو است و آهوی ختن گرد آهویی است که مشک را از نافه ٔ او گیرند. کنایه از روز است : شباهنگام کآهوی ختن گردز ناف مشک خود خور را رسن کرد.نظامی .
-
مشک ختن
واژهنامه آزاد
مشک- خوشبویی ختن- به ضمه خا و فتحه تا نام محلی در نزدیکی کاشغر
-
ختن زه آن
لغتنامه دهخدا
ختن زه آن . (اِخ ) نام کوتلی است به افغانستان در 29 هزاروپانصدگزی جنوب شرقی زیباک از نواحی اشکاشم ، تابع بدخشان ، ارتفاع آن تخمیناً4927 متر و بین خط 71 درجه و 36 دقیقه و 6 ثانیه طول شرقی و خط 36 درجه و 23 دقیقه و 51 ثانیه ٔ عرض شمالی قرار دارد. (از ق...
-
جستوجو در متن
-
تخاتن
لغتنامه دهخدا
تخاتن . [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) خَتَن شدن بعضی مر بعضی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ختن شود.
-
چناور
لغتنامه دهخدا
چناور.[ چ ُ وَ ] (اِخ ) نام جایی در ختن . (ناظم الاطباء).
-
جبه
لغتنامه دهخدا
جبه . [ ] (اِخ ) قصبه ای است در ترکستان شرقی که در مغرب ختن بفاصله ٔ 25 هزارگز و در کنار رودخانه ٔ قره قاش یا دریای ختن قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
ختنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ختن، ناحیهای در غرب چین) [قدیمی] xotani ۱. از مردم ختن.۲. تهیهشده در ختن: ◻︎ شنیدهام که مقالات سعدی از شیراز / همیبرند به عالم چو نافهٴ ختنی (سعدی۲: ۵۹۰).
-
تونیر
لغتنامه دهخدا
تونیر. (اِ) کاغذی که از ختا و ختن می آورند. (ناظم الاطباء).
-
صیرم
لغتنامه دهخدا
صیرم . [ ] (اِخ ) از بلاد ختن است . (نزهت القلوب ج 3 ص 258).
-
عظیم الترک و التبت
لغتنامه دهخدا
عظیم الترک و التبت . [ ع َ مُت ْ ت ُ ک ِ وَت ْ ت ُب ْب َ ] (اِخ ) لقب ملک ختن بوده است . (حدود العالم ).
-
غزال المسک
لغتنامه دهخدا
غزال المسک . [ غ َ لُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) آهوی مشکین . آهوی مشک . آهوی ختا. آهوی ختن .
-
لاهزی
لغتنامه دهخدا
لاهزی . [ هَِ زی ی ] (ص نسبی ) منسوب به لاهزبن قریظبن ابی رمثة، ختن سلمةبن کثیرالخزاعی . (سمعانی ورق 595).
-
منادر
لغتنامه دهخدا
منادر. [ م َ دَ] (اِخ ) نام شهری است قریب شهر ختن . (جهانگیری ). شهری است به ترکستان قریب به ختا و چین . (انجمن آرا).
-
اختان
لغتنامه دهخدا
اختان . [ اَ] (ع اِ) ج ِ خَتَن . دامادان . || اقارب عروس مثل پدر و برادر و پدرزن و برادرزن . (آنندراج ).