کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ختم گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ختم گرفتن
مترادف و متضاد
مجلسترحیم برپا کردن، مجلستعزیت برپا کردن، جلسهترحیم گرفتن، ختم گذاشتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ختم گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
مجلسترحیم برپا کردن، مجلستعزیت برپا کردن، جلسهترحیم گرفتن، ختم گذاشتن
-
ختم گرفتن
لغتنامه دهخدا
ختم گرفتن . [ خ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مجلس ترحیم گذاشتن . تعزیت کسی برپاداشتن . مجلس عزا مرده راست کردن . یادبودی برای مرده ای ترتیب دادن . || مجلس ختم دعا یا قرانی برپا کردن .
-
واژههای مشابه
-
ختم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] xatm ۱. مجلس سوگواری و یادبودی که پس از مردن کسی برای او برپا میکنند.۲. پایان؛ انجام؛ آخر.۳. (اسم مصدر) به پایان رسیدن؛ پایان یافتن؛ تمام شدن.۴. [مجاز] قرآن یا دعایی که تمامی آن در یک مجلس خوانده میشود.۵. (صفت) بسیار زرنگ و حقهباز: خ...
-
خَتَمَ
فرهنگ واژگان قرآن
مُهر نهاد (مهر کردن کنايه است از بستن چيزي به طوري که باز نشود)
-
طین ختم
لغتنامه دهخدا
طین ختم . [ ن ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )گِل مهر. گِل سرخ . و رجوع به غیاث ذیل ختام و ختامه و همین لغت نامه ذیل لک و لاک و طین مختوم و مقدمه ٔ ابن خلدون ترجمه ٔ محمدِ پروین گنابادی ج 1 ص 486 شود.
-
ختم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به پایانرساندن، تمام کردن، به آخر رساندن ۲. تلاوت کردن (کل قرآن)
-
ختم شدن
فرهنگ واژههای سره
انجام شدن
-
ختم الغرائب
لغتنامه دهخدا
ختم الغرائب . [ خ َ مُل ْ غ َ ءِ ] (اِخ ) نام مثنوی ای است از حکیم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی که نسخه ای از آن در کتابخانه ٔ مدرسه سپهسالار جدید است و بعضی اشعار آنرا به ششصد و چهل و چهار بیت بر شمرده اند و در این بیت خاقانی نامی از آن ک...
-
ختم الغرائب
لغتنامه دهخدا
ختم الغرائب . [ خ َ مُل ْ غ َ ءِ ] (ع اِ مرکب ) آخرین غرائب . نهایت حد غرائب . امر غریبی که برتر از آن امر غریب دیگر نباشد.
-
ختم کردن
لغتنامه دهخدا
ختم کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بپایان بردن . منتهی کردن . اختتام . تمام کردن . به آخر رساندن . به انتهاء رسانیدن : و این کتاب را از برای فال خوب بر روی نیکو ختم کرده آمد. (نوروزنامه ٔ خیام نیشابوری ).رو که جهان ختم کرده بر تو جهان داشتن . خاقان...
-
ختم گشتن
لغتنامه دهخدا
ختم گشتن . [ خ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تمام شدن . بعد از آن دیگر چیزی نبودن . بپایان رسیدن : یکی ختم نبوت گشته ذاتش یکی ختم ممالک بر حیاتش .نظامی .
-
ختم السنه
لغتنامه دهخدا
ختم السنه . [ خ َ مُس ْ س َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) روز آخر سال . روز پایان سال . روزی که در آن روز سال تمام میشود. آخرین روز اسفند در سالهای شمسی و آخرین روز ذی القعده در سالهای قمری . (یادداشت مؤلف ).
-
ختم الملک
لغتنامه دهخدا
ختم الملک . [ خ َ مُل ْ م َ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) طین مختوم . گل مختوم . خواتیم الملک . رجوع به طین مختوم شود.
-
ختم شدن
لغتنامه دهخدا
ختم شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بفرجام رسیدن . به انتها رسیدن . پایان یافتن . تمام گشتن : در این ایام شد ختم سخن بر نامه ٔ صائب مسلم بود گرزین پیش بر سعدی شکرخایی .صائب .