کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خبه کردن
لغتنامه دهخدا
خبه کردن . [ خ َ ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خفه کردن . تذریع. جرض زَنا. خنق . ذَبح . سَأت . سأب . سَأد. ظات . زَعط. ضُفد. (از منتهی الارب ) : سلطان را رشته در گردن کردند تا خبه کنند. (جهانگشای جوینی ).
-
واژههای مشابه
-
خبة
لغتنامه دهخدا
خبة. [ خ ُ / خ َ / خ ِب ْ ب َ ] (ع اِ) راهی از ریگ . || راهی از ابر وجز آن . (از منتهی الارب ). || خرقه ای که ازجامه بیرون کنند و بر دست و مانند آن بندند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از دهار). رگ بند. ج ، خُبَب .
-
خُبه!،خُبه خُبه!
لهجه و گویش تهرانی
اعتراض،کافی است!
-
گوش خبه
لغتنامه دهخدا
گوش خبه . [ خ َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) میلکی باشد که بدان گوش را بخارند. (جهانگیری ). در فرهنگ جهانگیری به معنی گوش خارک آمده ، که میل گوش پاک کن [ باشد ] . (از برهان ). اما ظاهراً مخفف «گوش خره » = گوش خاره = گوش خارک است . (حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین...
-
خبه شدن
لغتنامه دهخدا
خبه شدن . [ خ َ ب َ / ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خفه شدن . انخناق . اختناق . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خبه گشتن
لغتنامه دهخدا
خبه گشتن . [ خ َ ب َ/ ب ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) خفه شدن . انخناق . اختناق .
-
جستوجو در متن
-
ذعت
لغتنامه دهخدا
ذعت . [ ذَ ] (ع مص ) خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خفه کردن . خَبَه کردن . سخت خبه کردن کسی را. (منتهی الارب ). || مالیدن در خاک کسی را. || راندن . سخت راندن .
-
ظأت
لغتنامه دهخدا
ظأت . [ ظَءْت ْ ] (ع مص ) خبه کردن . خفه کردن .
-
خوه کردن
لغتنامه دهخدا
خوه کردن . [ خ َ وَ / وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خفه کردن . مختنق کردن . خبه کردن . خبک کردن . کشتن با فشردن گلو.
-
ضغد
لغتنامه دهخدا
ضغد. [ ض َ ] (ع مص ) خبه کردن کسی را. فشردن گلوی کسی را. (منتهی الارب ). خفه کردن .
-
ذأت
لغتنامه دهخدا
ذأت . [ ذَءْت ْ ] (ع مص ) سخت خبه کردن کسی را. سخت خفه کردن ، خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
ذأط
لغتنامه دهخدا
ذأط. [ ذَءْ طْ ] (ع مص ) ذأطة. ذبح کردن . || خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || سخت خبه کردن چنانکه زبان خبه شده بیرون افتد. || ذاط اناء؛ پر کردن آوند و پر شدن آوند. (لازم و متعدی است ) مشک پر کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جرض
لغتنامه دهخدا
جرض . [ ج َ ] (ع مص ) خبه کردن کسی را. (از منتهی الارب ). خفه کردن . (ناظم الاطباء). خفه کردن کسی را. (از اقرب الموارد).