کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خبق
لغتنامه دهخدا
خبق . [ خ َ ] (ع صوت ) آوازی که از فرج زن در وقت جماع برآید. (از ناظم الاطباء). || آواز. (از منتهی الارب ).
-
خبق
لغتنامه دهخدا
خبق . [ خ َ ] (ع مص ) تیز دادن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || حقیر و خردانگاشتن کسی را نسبت بخود: خبق فلاناً؛ به معنی خرد و حقیر دانست فلان را نسبت بخویش . (از منتهی الارب ).
-
خبق
لغتنامه دهخدا
خبق . [ خ َ ب َ ] (اِخ ) یاقوت آرد: بنابر قول رهنی در ذکر خبیص کرمان ، خبق نام محلی به خبیص است . اینک قول او: «و فی ناحیتها خبق و ببق ». (از معجم البلدان ).
-
خبق
لغتنامه دهخدا
خبق . [ خ َ ب َ ] (ع اِ) آواز. (از آنندراج ). صدا. صوت . بعید نمی آید که این کلمه اسم صوت باشد چنانکه در ماده ٔ خَبق نیز چنین گمانی میرود.
-
خبق
لغتنامه دهخدا
خبق . [ خ ِ ب ِ ] (ع ص ، اِ) دراز . (از منتهی الارب ) (قاموس ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مرد دراز. (از منتهی الارب ) (قاموس ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). || اسب تیزرو. (از منتهی الارب ) (قاموس ). || مرد جهنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (قا...
-
خبق
لغتنامه دهخدا
خبق . [ خ ِب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) دراز . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از قاموس ) (از ناظم الاطباء). || اسب تیزرو. (از منتهی الارب ) (قاموس ). || مرد جهنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (قاموس ). || مرد دراز. (از منتهی الارب ) (قاموس ) (ناظم الاطباء)...
-
جستوجو در متن
-
ببق
لغتنامه دهخدا
ببق . [ ب َ ] (اِخ )یاقوت گوید، رهنی هنگامی که از بلاد کرمان نام میبرددر شرح خبیص می گوید: «بناحیتها خبق و ببق » و من ندانستم مقصود از خبق و ببق چیست . (از معجم البلدان ). ظاهراً نام محلی بوده است چنانکه در مقامات عرفای بم آمده است که «پیر محمد... به...
-
خبیص
لغتنامه دهخدا
خبیص . [ خ َ ] (اِخ ) نام بلوکی است بشرقی شهر کرمان و در شمال و شرق خبیص کویر لوت و بجانب جنوبش نرماشیر و بم قرار دارد، هوای آن بسیار گرم است و نام جدید آن شهداد میباشد. یاقوت در وصف آن آرد: خبیص مدینتی است بکرمان و حصنی صاحب درختان خرما. آب آن از قن...
-
دراز
لغتنامه دهخدا
دراز. [ دَ / دِ ] (ص ) طویل . مقابل کوتاه . طولانی . نقیض کوتاه . (برهان ). مستطیل . مستطیله . طویله . مقابل قصیر. طویل و آن یا طولی است عمودی ، چنانکه از بالائی بدان بینند، چون : گیسوانی ،دستی ، ریشی دراز یا مقابل پست و آن طولی باشد عمودی ، چون از ز...