کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبط و خطا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خبط و خطا
لغتنامه دهخدا
خبط وخطا. [ خ َ طُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اشتباه . خطا. ناصواب . ناهنجار. غیر مستقیم . غیر صحیح .
-
واژههای مشابه
-
خبط دماغ
لغتنامه دهخدا
خبط دماغ . [ خ َ طِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جنون . || سرگشتگی . || حیرت . بهت . || مجازاً در حمق استعمال میشود.
-
خبط کردن
لغتنامه دهخدا
خبط کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اشتباه کردن . براه غلط رفتن . بر اشتباه رفتن . بخطا افتادن . از راه مستقیم منحرف شدن . بناصواب رفتن .
-
خبط دماغ
دیکشنری فارسی به عربی
بلاهة
-
خبط کردن
دیکشنری فارسی به عربی
زغب
-
جستوجو در متن
-
تخبیط
لغتنامه دهخدا
تخبیط. [ ت َ ] (ع مص ) خبط و خطا و اشتباه . (ناظم الاطباء).
-
blunders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباهات، اشتباه بزرگ، اشتباه لپی، سهو، خطا، خبط، اشتباه کردن، کوکورانه رفتن، سهو کردن، دست پاچه شدن و بهم مخلوط کردن
-
مخابط
لغتنامه دهخدا
مخابط. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مِخبَط. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چوبدستی هایی که بدان برگ درخت ریزند. و رجوع به مخبط شود. || جاهای خبط و خطا : سلطان چون بدان نواحی رسید و از عقاید و نِحَل . (ایشان استکشاف کرد همه را در مخابط ضلالت و مهابطجهالت...
-
تمته
لغتنامه دهخدا
تمته . [ ت َ م َت ْ ت ُه ْ ] (ع مص ) ستودن . و تکلف کردن در ستایش خود و ستایش جستن به چیزی که ندارد. (از اقرب الموارد). و گویند خود را به حیرت و حماقت زدن . (از اقرب الموارد). || محنت ورزیدن . || خرامیدن به ناز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مبال...
-
پیرهن
لغتنامه دهخدا
پیرهن . [ هَُ ] (اِخ ) پیرن . اولین فیلسوف از لاادریه یا مُرتابین بزرگ یونان در سده ٔ چهارم ق . م . معاصر اسکندر مقدونی . وی را پیروان بسیار بود و طریقه ٔ ارتیاب میورزید یعنی منکر وصول آدمی بحق و حقیقت بود و میگفت ما را بیقین و جزم دسترس نیست چه همه ...
-
ترهنده
لغتنامه دهخدا
ترهنده . [ ت َ هََ دَ / دِ ] (ص ، اِ) چیزی آراسته و با طراوت را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آراسته و منظم و با طراوت و ظرافت . (ناظم الاطباء) : شد ز یمن مقدمت آراسته ترهنده بازچون ز خیل خسرو سیارگان روی...
-
سهو
لغتنامه دهخدا
سهو. [ س َهَْوْ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). فراموشی . فراموش کردن . غافل شدن . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). فراموش کردن و با لفظ کردن مستعمل است . (آنندراج ). || (اصطلاح فلسفی )...
-
ناصواب
لغتنامه دهخدا
ناصواب . [ ص َ ] (ص مرکب ) غلط. خطا. خبط. (ناظم الاطباء). نادرست . غیرصحیح . نابجا. مقابل صواب : امیر گفت این همه ناصواب است که خواجه می گوید و این کارها به تن خویش پیش خواهم گرفت . (تاریخ بیهقی ص 267). اکنون چنین مصیبت بیفتاد که سوی مرو می رود و ما ...