کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خبجه
معنی
(خَ جِ) (اِ.) نک تمر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خبجه
فرهنگ فارسی معین
(خَ جِ) (اِ.) نک تمر.
-
خبجه
لغتنامه دهخدا
خبجه .[ خ َ ج َ ] (اِ) تمر هندی . خرمای هندی . (از برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگری ) (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 379).
-
جستوجو در متن
-
خبج
لغتنامه دهخدا
خبج . [ خ َ ] (ع مص ) کسی را با عصا زدن . (از منتهی الارب ) (از قاموس ) (از لسان العرب ) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از البستان ): خبجه بالعصا؛ او را با عصا زد. || تیز دادن . (از منتهی ا...
-
تمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تُمُور و تُمْران] (زیستشناسی) tamr ۱. خرما.۲. = 〈 تمرهندی〈 تمر هندی: (زیستشناسی)۱. درختی زیبا و شبیه درخت گل ابریشم با گلهای زرد یا سرخرنگ، چوب سخت و سنگین، و برگهای دراز و متناوب که هر برگ دارای ۲۰ تا ۳۰ برگچه میباش...
-
تمر هندی
لغتنامه دهخدا
تمر هندی . [ ت َ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است بزرگ که درهند شرقی و افریقا روید و از بر آن قرصهایی سازند که در مداوا بکار برند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). درختی است از محصولات منطقه ٔ محترقه و ممالکی که تا به 30 درجه ٔ عرض شمالی واقع...