کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خایسک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خایسک
/xāyesk/
معنی
چکش؛ پتک: ◻︎ چو سندان کسی سخترویی نکرد / که خایسک تٲدیب بر سر نخوَرد (سعدی۱: ۱۲۲)، ◻︎ آیین جهان طبل جفا کوفتن است / خایسک بلا بر سر ما کوفتن است (بهار: ۱۱۲۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
hammer
-
جستوجوی دقیق
-
خایسک
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِ.) پتک .
-
خایسک
لغتنامه دهخدا
خایسک . [ ی ِ ] (اِ) پتک باشد که آهنگران بکار برند. (شرفنامه ٔ منیری ). صیت . (منتهی الارب ). فطیس . (زمخشری ) : بپولاد و خایسک آهنگران فرو برده مسمارهای گران . فردوسی .گر ز او مغفر چون سنگ صلایه شکنددر سرش مغز چو خایسک که خایه شکند. منوچهری .که کردا...
-
خایسک
لغتنامه دهخدا
خایسک . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 21 هزارگزی جنوب باختری چکنه ٔ بالا. این دهکده در ناحیه ای کوهستانی قرار دارد و آب و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 357تن است که شیعی مذهب و فارسی زبانند. آب آنجا از ...
-
خایسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xāyesk چکش؛ پتک: ◻︎ چو سندان کسی سخترویی نکرد / که خایسک تٲدیب بر سر نخوَرد (سعدی۱: ۱۲۲)، ◻︎ آیین جهان طبل جفا کوفتن است / خایسک بلا بر سر ما کوفتن است (بهار: ۱۱۲۶).
-
واژههای مشابه
-
خایسک پذیر
لغتنامه دهخدا
خایسک پذیر. [ ی ِ پ َ ] (نف مرکب ) نعت است مر فلزی را که خاصیت چکش خوری دارد.
-
خایسک پذیری
لغتنامه دهخدا
خایسک پذیری . [ ی ِ پ َ ] (حامص مرکب ) خاصیت چکش خوری و آن خاصیتی باشد مر فلزات را که در زیرچکش اجزأآنها از هم نمی گسلد و فرو نمی ریزد، مگر آنکه از حد معینی ، که برای هر فلزی مشخص است درگذرد.
-
جستوجو در متن
-
کدکدة
لغتنامه دهخدا
کدکدة. [ ک َ ک َ دَ ] (ع اِ) آواز خایسک و سندان و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آواز و صدای خایسک و سندان و امثال آن باشد. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). || آواز برخورد چیزی بر چیزی صلب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
محصمة
لغتنامه دهخدا
محصمة. [ م ِ ص َ م َ ] (ع اِ) خایسک آهنگران . (منتهی الارب ). چکش آهنگری . (ناظم الاطباء).
-
مشرجع
لغتنامه دهخدا
مشرجع. [ م ُ ش َ ج َ ] (ع ص ) دراز کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطول . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). || خایسک آهنگران ، دراز و بی کرانه . یقال : مطرقة مشرجعة؛ یعنی خایسک دراز و بی پهلو. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطب...
-
چکش خوری
لغتنامه دهخدا
چکش خوری . [ چ َک ْ ک ُ خوَر / خُر ] (حامص مرکب ) خایسک پذیری . قابلیت ورقه شدن فلز. و رجوع به چکش خور و چکش خوردن شود.
-
پتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پک› potk وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان میکوبند؛ کدین؛ خایسک؛ پکوک؛ کوبن: ◻︎ بفرمود کآهنگران آورید / مس و روی و پتک گران آورید (فردوسی۴: ۱۸۴۴).
-
مطرقه
لغتنامه دهخدا
مطرقه . [ م ِ رَ ق َ ] (ع اِ) خایسک آهنگران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پتک و چکش آهنگران که به هندی هتورا و گهن گویند. (غیاث ). خایسک . (مهذب الاسماء) (لغت نامه اسدی ) (زمخشری ). چکوچ . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). چکش . کوبیازه و کوبین و خایسک آهنگری و ...
-
طلاکوب
لغتنامه دهخدا
طلاکوب . [ طِ / طَ ] (نف مرکب ) آنکه ورقهای طلا و نقره را بسازد. میرزا طاهر وحید راست :دلم شیوه ٔ یار را پیشه کردکه گشتم طلاکوب این رنگ زرد.ملا طغرا راست :به کف دارم از پنجه خایسک دردز بهر طلاکوبی رنگ زرد.(از آنندراج ).