کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاک در بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاک در بودن
لغتنامه دهخدا
خاک در بودن . [ک ِ دَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مقیم شدن در جائی .
-
واژههای مشابه
-
این خاک آن خاک
لغتنامه دهخدا
این خاک آن خاک . (اِ مرکب ) یکی از فنون کشتی از سلسله ٔ «کنده ها». (فرهنگ فارسی دکتر معین ).
-
عالم خاک
لغتنامه دهخدا
عالم خاک . [ ل َ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از دنیا باشد. (برهان ) (آنندراج ). || جسد آدمی . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
کرسی خاک
لغتنامه دهخدا
کرسی خاک . [ ک ُ / ک ُرُ ] (ص مرکب ) ماکیانی را گویند که از بیضه نهادن بازایستاده باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
خاک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دفن کردن، مدفون ساختن ۲. بهزمین زدن
-
فرش خاک
لغتنامه دهخدا
فرش خاک . [ ف َ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از زمین است . (آنندراج ) (برهان ).
-
هفت خاک
لغتنامه دهخدا
هفت خاک . [ هََ ] (اِ مرکب ) اقالیم سبعه . هفت اقلیم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به «هفت آب و خاک » و «هفت رقعه ٔ ادکن » شود.
-
هم خاک
لغتنامه دهخدا
هم خاک . [ هََ ] (ص مرکب ) همسایه . مجاور. هم سامان .
-
dust storm
توفان خاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] باد شدیدی که به سبب بلند کردن گردوخاک به هوا، سبب کاهش دید افقی تا کمتر از 1000 متر شود
-
soil thermometer, earth thermometer
دماسنج خاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی دماسنج برای اندازهگیری دمای خاک
-
soil conservation, conservation of soils
حفاظت خاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جلوگیری از فرسایش خاک با به کار بردن روشهایی از قبیل آبیاری و مالچپاشی (mulching) و ممانعت از کشت مفرط
-
organic soil
خاک آلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] خاکی که ضخامت لایههای حاوی مواد آلی آن بیشتر از ضخامت لایههای معدنی آن باشد
-
sawdust
خاکارّه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] خردههای بسیار ریز چوب که براثر ارّهکشی به وجود میآید
-
bog soil, bog 1
خاک باتلاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] خاک بسیار مرطوب مناطق باتلاقی که عمدتاً از پوده و بقایای گیاهان به وجود میآید