کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاکی رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاکی رنگ
دیکشنری فارسی به عربی
قماش الخاکي
-
واژههای مشابه
-
کلاته خاکی
لغتنامه دهخدا
کلاته خاکی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. محلی جلگه ای و گرم سیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کیک خاکی
لغتنامه دهخدا
کیک خاکی . [ ک َ / ک ِ ک ِ کی ] (اِ مرکب ) کرمی است که آفت چغندر است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گردنه ٔ خاکی
لغتنامه دهخدا
گردنه ٔ خاکی . [گ َ ن َ ی ِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالاشهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
صندوق خاکی
لغتنامه دهخدا
صندوق خاکی . [ ص َ ق ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کالبد. تن . بدن : چون نیندیشی که بی حاجت روان پاک راایزد دانا در این صندوق خاکی چون دمید.ناصرخسرو.
-
بادام خاکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bādāmxāki = بادامزمینی
-
soil liner
آستر خاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آستری از خاک کوبیده برای خاکچال
-
land drain, field drain
زهکش خاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری ـ جادهای] لولههای سفالی با اتصال لببهلب و طرح جناغی با عمق 300 تا 600 میلیمتر از سطح زهکشی برای تخلیۀ آب
-
earthworks
عملیات خاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری ـ جادهای، حملونقل ریلی] هرگونه خاکبرداری یا خاکریزی در عملیات راهسازی
-
درویش خاکی
لغتنامه دهخدا
درویش خاکی . [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 9هزارگزی شمال نجف آباد و 3هزارگزی جنوب رودخانه ٔ قزل اوزن ، با 160 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
قالب خاکی
لغتنامه دهخدا
قالب خاکی . [ ل َ / ل ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از تن که قالب خاکی روان است ، باشد : سیرت یوسف تو راست صورت چاهی مجوی معنی آدم تو راست قالب خاکی مبین .خاقانی .
-
قلعه خاکی
لغتنامه دهخدا
قلعه خاکی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 42هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و 8هزارگزی جنوب شوسه ٔ نظامی تربت جام به جنت آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه گرمسیری است . سکنه ٔ آن 116 تن است . آب آن از قنات و...
-
ماهی خاکی
لغتنامه دهخدا
ماهی خاکی . (اِ مرکب ) حشره ٔ خرد به درازای خرخاکی و تندروتر از آن لیکن به اندام ماهی ، که در خانه ها دیده می شود با رنگی نقره ای یعنی سپید براق و فرود سوی تن او به نوکی منتهی می شود. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
لنگ خاکی
لغتنامه دهخدا
لنگ خاکی . [ ل ِ ] (اِ مرکب ) حریف را به خاک انداخته پا بر پشتش زدن . (غیاث ) : همچو نقش قدمش خوش بنوازی چالاک لنگ خاکی که دگر غیر نخیزد از خاک .میرنجات (از آنندراج ).