کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاکپاشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاکپاشی
لغتنامه دهخدا
خاکپاشی . (حامص مرکب ) عمل خاک پاشیدن : بخاکپاشی باد و ببادساری آب . خاقانی .ز خاکپاشی در دستخون فروماندیم ز پاکبازی نقش فنا فروخواندیم .خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی صص 5-8).
-
واژههای همآوا
-
خاک پاشی
واژهنامه آزاد
بی حرمتی و اهانت
-
جستوجو در متن
-
تیزدستی
لغتنامه دهخدا
تیزدستی . [ دَ ] (حامص مرکب ) جلدکاری و توانائی و باقوتی در کار. (ناظم الاطباء). زبردستی و ظلم و ستمگری . (از فهرست ولف ) : چو خاقان جهان بستد از یزدگردببد تیزدستی برآوردگرد. (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2442).به تیزدستی نار و، به کندپائی خاک به خاکپاشی ب...
-
فنا
لغتنامه دهخدا
فنا. [ ف َ ] (از ع ، اِمص ) نابودی . (یادداشت مؤلف ). فناء. (فرهنگ فارسی معین ) : وآنکه فزون آمد خود کم شودچون به همه حال جهان را فناست . ناصرخسرو.فانی نشود هرچه کآن بقا یافت زیرا که بقا علت فنا نیست . ناصرخسرو.گر اجناس و انواع باقی بدندزبهر چه مر ش...