کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاکهچوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
wood flour
خاکهچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چوب کاملاً خردشده که با گذراندن از الکهای متعدد درجهبندی میشود متـ . پودر چوب
-
واژههای مشابه
-
خاکه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پودر، نرمه ۲. زغالریزه، پودر زغال، خاکهزغال
-
خاکه
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) 1 - خرده های بسیار ریز هر چیز. 2 - خاک مانند و نرم ، ساییده شده : خاکه زغال ، خاکه قند.
-
خاکه
لغتنامه دهخدا
خاکه . [ ک َ ] (اِخ ) وادیی است از شهر عُذره و در این محل جنگی اتفاق افتاده است . (از معجم البلدان ج 3).
-
خاکه
لغتنامه دهخدا
خاکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) در عرف عامیانه به خاک زغال اطلاق میشود. || بچه ٔ شِپِش . || این کلمه با کلماتی چون «اره » و «قند» و «زغال » و «مروارید» و «شپش » و «تنباکو» و «پِهِن » و «توتون » می آید که هرکدام از این ترکیبات علیحده ذکر خواهد شد.
-
خاکه
لغتنامه دهخدا
خاکه . [ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنار رودخانه شهرستان گلپایگان واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری گلپایگان . ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر ومالاریائی . دارای 78 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان لری و فارسی است . آب آنجا از قنات و محصولاتش غلات و لب...
-
خاکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xāke ذرههای نرم و خاکمانند که از نرم شدن و ساییده شدن چیزی به دست میآید: خاکهقند، خاکهزغال.
-
خاکه
دیکشنری فارسی به عربی
غبار
-
خاکه
لهجه و گویش تهرانی
پودر
-
خاکه رو خاکه
لهجه و گویش تهرانی
عمل جنسی
-
چوب
واژگان مترادف و متضاد
۱. تیر، ساقه درخت، کنده ۲. ترکه، چماق، خیزران ۳. شاخه بریده درخت ۴. هیزم، هیمه
-
چوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← بافت چوبی
-
چوب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - ماده ای سخت که ریشه و ساقه و شاخة درخت را تشکیل می دهد و آن را برای ساختن اشیاء به کار می برند . 2 - تنة بریده شدة درخت . 3 - (عا.) واحد پول در معاملات بازار و بسته به بزرگ بودن و یا کوچک بودن معامله : 1000چوب یعنی 1000 تومان . ...
-
چوب
لغتنامه دهخدا
چوب . (اِ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده ٔ درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه ٔ آن . ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد. (از ناظم الاطباء). ماده ای سخت که ریشه و ساقه و تنه و شاخه ٔ درخت را تشکیل میدهد و آن را برای سوزاندن و...