کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاکهبلور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بلور
لغتنامه دهخدا
بلور. [ ] (اِخ ) ناحیتی است عظیم [ از حدود ماوراءالنهر ] و این ناحیت راملکی است و آنرا بلورین شاه خوانند و اندر این ناحیت نمک نبود مگر آنکه از کشمیر آرند. (حدود العالم ).
-
بلور
لغتنامه دهخدا
بلور. [ ب َل ْ لو / ب ِل ْ ل َ / ب ِ وَ / ب ُ ] (ع اِ) معرب از کلمه ٔ بریلس یونانی ، لکن بریلس در یونانی بمعنی زبرجد و یا حومه یعنی زمرد ذبابی بوده است و در عربی از آن معنی به بلور امروزین و کریستال دُ رش نقل شده است . (یادداشت مرحوم دهخدا). جوهری اس...
-
بلور
لغتنامه دهخدا
بلور. [ ب ِل ْ ل َ ] (ع ص ) مرد فربه دلیر. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). مرد شجاع . (دهار). || بزرگ از سلاطین هند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
بلور
دیکشنری عربی به فارسی
بلور , شفاف , زلا ل , بلوري کردن
-
بلور
دیکشنری فارسی به عربی
بلور
-
خاکه رو خاکه
لهجه و گویش تهرانی
عمل جنسی
-
wood flour
خاکهچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چوب کاملاً خردشده که با گذراندن از الکهای متعدد درجهبندی میشود متـ . پودر چوب
-
fault gouge
خاکۀ گسلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، ژئوفیزیک] مواد رُسی نرم و سیمانینشده که در امتداد برخی گسلها یا در بین دیوارههای یک گسل یافت میشود
-
frazil ice
خاکهیخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. انباشت خاکهبلور در حجمی از آب 2. مرحلۀ آغازین تشکیل یخ در آب متلاطم
-
streak
رنگ خاکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] رنگ گرد (پودر) یک کانی، هنگامی که بر روی چینی بدون لعاب کشیده میشود
-
خاکه اره
لغتنامه دهخدا
خاکه اره . [ ک ِ اَرْ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نرمه های ریز چوب که پس از بریدن آن بدست می آید. نُشارَه . وُشارَه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
خاکه برگ
لغتنامه دهخدا
خاکه برگ . [ ک َ / ک ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برگهای ریز و پوسیده که کود و رشوه را بکار آید.
-
خاکه تنباکو
لغتنامه دهخدا
خاکه تنباکو. [ ک َ / ک ِ تَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرده ٔ تنباکو. تنباکوی ریزه ریزه شده .
-
خاکه توتون
لغتنامه دهخدا
خاکه توتون . [ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرده ٔ توتون . توتون ریزه ریزه شده .
-
خاکه چائی
لغتنامه دهخدا
خاکه چائی . [ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرده ٔ چائی . ریزه ٔ چائی . چائی که از پرویزن های ریز بدر تواند آمد.