کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاکشیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاکشیر
/xāk[e]šir/
معنی
۱. گیاهی خودرو با شاخههای باریک، برگهای دراز، و گلهای کوچک زردرنگ.
۲. دانههای سرخرنگ این گیاه که در غلاف نازکی جا دارد و به عنوان ملین استفاده میشود؛ خاکشی؛ خاکشو.
۳. جانوری ریز، سختپوست، و سرخرنگ شبیه دانۀ خاکشیر که در آبهای شیرین راکد، مانند آب حوض و آبانبار یافت میشود و گاه ممکن است حامل میکروب باشد؛ توتو.
〈 خاکشیر یخمال: شربتی که از شکر، یخ، و خاکشیر تهیه میشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خاکشی، خاکشو، خاکژی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاکشیر
واژگان مترادف و متضاد
خاکشی، خاکشو، خاکژی
-
خاکشیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = خاکشی . خاکشو. خاکژی : گیاهی است خودرو که ارتفاع آن به نیم متر می رسد. شاخه خایش باریک و برگ های دراز و گل های کوچک و زرد دارد. دانه های آن سرخند و در غلافی جا دارند. ملین و طبع خنک دارد و در تابستان بیشترمصرف می شود.
-
خاکشیر
لغتنامه دهخدا
خاکشیر. (اِ) خاکشو. خاکشی . خوب گلان . خُبَّه . خَفَبج . شفترک . رجوع به خاکشور و خاکشی در این لغت نامه شود. خاکشیر گیاهی است خردو از نباتات کروسیفر ، بوته ٔ آن بلند و در حدود نیم متر میباشد. دارای ساقه ٔ مستقیمی است که شاخه های فرعی از آن منشعب شده ...
-
خاکشیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xāk[e]šir ۱. گیاهی خودرو با شاخههای باریک، برگهای دراز، و گلهای کوچک زردرنگ.۲. دانههای سرخرنگ این گیاه که در غلاف نازکی جا دارد و به عنوان ملین استفاده میشود؛ خاکشی؛ خاکشو.۳. جانوری ریز، سختپوست، و سرخرنگ شبیه دانۀ خاکشیر ک...
-
خاکشیر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xâkǰe طاری: xâkešir طامه ای: xâkeši طرقی: xâkči / xâkši کشه ای: xâkšir نطنزی: xâkeši
-
خاکشیر
لهجه و گویش بختیاری
xâkšir خاکشیر، خاکشى.
-
واژههای مشابه
-
خاکشیر مزاج
لهجه و گویش تهرانی
کسی که با همه سلوک داشته ، زیبا پسند و نظر باز،ملایم و سازگار
-
نبات داغ خاکشیر
لغتنامه دهخدا
نبات داغ خاکشیر. [ ن َ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نبات داغی که دانه های خاکشیر درآن ریزند و بیشتر هنگام دل درد به کودکان خورانند.
-
خورد خاکشیر،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
خرد و متلاشی کردن
-
خاکشیر و نبات
فرهنگ گنجواژه
نوشیدنی سنتی و داروئی.
-
خرد و خاکشیر
فرهنگ گنجواژه
خُرد شده.
-
جستوجو در متن
-
خاکشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خاکشی› (زیستشناسی) xākšu = خاکشیر
-
خاکشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xākši = خاکشیر