کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاکریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاکریز
معنی
(اِ.) 1 - سنگر. 2 - محلی که خاک در آن ریزند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
bulkhead, bulwark, weir
-
جستوجوی دقیق
-
خاکریز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سنگر. 2 - محلی که خاک در آن ریزند.
-
خاکریز
لغتنامه دهخدا
خاکریز. (نف مرکب ، اِ مرکب ) ریزنده ٔ خاک . مرادف خاک انداز. || بمعنی اول سوراخ دیوار قلعه که برای دفع دشمنان سازند. (آنندراج ) : شد از برج تا خاکریز حصارز هندی چو گشتی بقیر استوار. عبدالقادر تونی (از آنندراج ).زحل کرده در خاکریزش نگاه ز خورشیدش افتا...
-
خاکریز
دیکشنری فارسی به عربی
خندق , خندق مائي , سد , سياج
-
خاکریز
لهجه و گویش تهرانی
محل ریختن خاک، جائی که با ریختن خاک بوجود میآید.
-
واژههای مشابه
-
خاکریز، خاکریز
واژگان مترادف و متضاد
۱. حریم(رودخانه، نهر، جویآب) ۲. سیلبند، بند ۳. پشته، سنگرخاکی، پناهگاه(سربازاندرجبهه)
-
cess
شانۀ خاکریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] فضایی در دو طرف مسیر راهآهن، بلافاصله بعد از شانۀ پارسنگ، که معمولاً برای تردد ایمن کارکنان در نظر گرفته میشود
-
parapet
خاکریز 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] دیوارۀ دفاعی خاکی برای حفاظت در برابر آتش توپخانۀ دشمن
-
embankment
خاکریز 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] قشری از خاک یا خاک شندار که بین بستر و زیراساس ریخته میشود
-
lava levee
خاکریز گدازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ورقههای سنگپایی از گدازه که بر روی مسیرهای طبیعی خود جریان یافته و خاکریزی جامد به وجود میآورد
-
خاکریز یاتپه شنی ساحل که بادانها را جابجا میکند
دیکشنری فارسی به عربی
کثيب
-
واژههای همآوا
-
خاک ریز
لغتنامه دهخدا
خاک ریز. (اِخ ) دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان . واقع در 3 هزارگزی باختر قصبه ٔ اسدآباد و کنار راه فرعی اسدآباد به آجین . ناحیه ای است جلگه ای و سردسیر و مالاریائی دارای 2246 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی و فارسی است آب آن...
-
خاک ریز
لغتنامه دهخدا
خاک ریز. (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 35 هزارگزی شمالی گرمی و یک هزارگزی شوسه پیله سوار اصلاندوز. ناحیه ای است جلگه ای دارای آب و هوای معتدل و 5 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی است . آب آنجا از چشمه سار و محصول...
-
خاک ریز
لغتنامه دهخدا
خاک ریز. (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔبخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 27 هزارگزی جنوب زنجان و 3 هزارگزی راه عمومی . ناحیه ای است کوهستانی وسردسیر دارای 118 تن سکنه با مذهب شیعه و زبان ترکی . آب آنجا از چشمه سار و محصولاتش غلات و انگور است . شغل اه...