کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاکدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاکدان
/xākdān/
معنی
۱. جای ریختن خاک یا خاکروبه: ◻︎ بیفتد همه رسم جشن سده / شود خاکدان جمله آتشکده (فردوسی۲: ۲۴۸۹)، ◻︎ چو در خاکدانِ لحد خفت مرد / قیامت بیفشاند از موی گرد (سعدی۱: ۱۸۹).
۲. [مجاز] دنیا: ◻︎ همه زاین خاکدان اندرگذشتند / بُدَند از خاک، باز آن خاک گشتند (ناصرخسرو: لغتنامه: خاکدان)، ◻︎ خانهٴ خاکدان دو در دارد / تا یکی را بَرَد یکی آرد (نظامی۴: ۷۳۴).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاکدان
لغتنامه دهخدا
خاکدان . (اِ مرکب ) مزبله . (برهان قاطع) (آنندراج ). جائی که بر آن خاک و خاشاک اندازند. (غیاث اللغات ). جائی که خود را تهی کنند. مبرز.جای خاک و آشغال خانه : تا چنان شد که گنده شد [ ایوب ] و بر در دیه از دور یکی خاکدان بود آنجا او را بیفکندند تا هم ای...
-
خاکدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xākdān ۱. جای ریختن خاک یا خاکروبه: ◻︎ بیفتد همه رسم جشن سده / شود خاکدان جمله آتشکده (فردوسی۲: ۲۴۸۹)، ◻︎ چو در خاکدانِ لحد خفت مرد / قیامت بیفشاند از موی گرد (سعدی۱: ۱۸۹).۲. [مجاز] دنیا: ◻︎ همه زاین خاکدان اندرگذشتند / بُدَند از خاک، ...
-
واژههای مشابه
-
خاکدان، خاکدان
واژگان مترادف و متضاد
۱. مزبله ۲. دنیا، عالمسفلی، ۳. زمین، ارض، کرهخاکی، جهان ≠ عالمعلوی، ملکوت
-
کهنه خاکدان
لغتنامه دهخدا
کهنه خاکدان . [ ک ُ ن َ / ن ِ ](اِ مرکب ) دنیا. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
خاکدان دیر
لغتنامه دهخدا
خاکدان دیر. [ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا باشد. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ).
-
خاکدان دیو
لغتنامه دهخدا
خاکدان دیو.[ ن ِ وْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
خاکدان غرور
لغتنامه دهخدا
خاکدان غرور. [ ن ِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیاست . (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) : فشاند دامن همت ز خاکدان غرور.ظهیر فاریابی (از شرفنامه ).
-
خاکدان کهن
لغتنامه دهخدا
خاکدان کهن . [ ن ِ ک ُ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
تیره خاکدان
لغتنامه دهخدا
تیره خاکدان . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیای فانی است . (آنندراج ). تیره خاک . دنی . (ناظم الاطباء) : فلسی شمر ممالک این سبز بارگاه صفری شمر فذلک این تیره خاکدان . خاقانی .رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
واژههای همآوا
-
خاک دان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - محل ریختن خاک و خاکروبه ، مزبله . 2 - کنایه از: دنیا، جهان عالم .
-
جستوجو در متن
-
خاکروبه
واژگان مترادف و متضاد
آشغال، خاشاک، خاکدان، رشت، زباله، مزبله
-
inurned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زخمی شده، در ظرف نگاهداشتن، در خاکدان ریختن، بخاک سپردن