کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاورزمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خاورزمین
/xāvarzamin/
معنی
قارۀ آسیا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مشرقزمین
۲. آسیا
دیکشنری
orient
-
جستوجوی دقیق
-
خاورزمین
واژگان مترادف و متضاد
۱. مشرقزمین ۲. آسیا
-
خاورزمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xāvarzamin قارۀ آسیا.
-
واژههای همآوا
-
خاور زمین
لغتنامه دهخدا
خاور زمین . [ وَ زَ] (اِخ ) نواحی شرقی ایران بر حسب روایات قدیم . || در اصطلاح امروز نام دیگر قاره ٔ آسیاست که بزرگترین قاره ٔ زمین است مساحت آن 17049660 میل مربع و حدود قراردادی آن بدینقرار است : غرب : از کوه اورال و رودخانه ٔ اورال تا دریاچه ٔ خزر ...
-
جستوجو در متن
-
شرق
واژگان مترادف و متضاد
خاور، خاورزمین، شروق، مشرق، نیمروز ≠ باختر، غرب
-
رزم کاو
لغتنامه دهخدا
رزم کاو. [ رَ ] (نف مرکب ) رزمجو. رزم طلب : فرستاد مر کاوه را رزم کاوبه خاورزمین از پی باژ و ساو.اسدی .
-
سلم
لغتنامه دهخدا
سلم . [ س َ ] (اِخ ) نام پسر فریدون است . (برهان ). در اوستا (فروردین یشت بندهای 143 - 144) از ممالک ایران و توران و سلم و سائینی و داهی اسم برده شده است . سه مملکت اول یادآور داستان معروف فریدون است که جهان را در میان سه پسر خود سلم و تور و ایرج تقس...
-
کینه خواه
لغتنامه دهخدا
کینه خواه . [ ن َ /ن ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) بدخواه و بداندیش و تلافی کننده ٔ بدی . (ناظم الاطباء). منتقم . خونخواه . آخذ ثار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انتقام جو : خبرشد به ترکان که آمد سپاه جهانجوی کیخسرو کینه خواه . فردوسی .همان مادرم را ز پرده...
-
نسرین
لغتنامه دهخدا
نسرین . [ ن َ ] (اِ) نام گلی است معروف و آن سفید و کوچک و صدبرگ می باشد وآن دو نوع است یکی را گل مشکین می گویند و دیگری را گل نسرین . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). از جنس گل سرخ است . (ناظم الاطباء). به عربی ورد الصینی خوانند. (برهان قاطع). نسترن گ...
-
حامورابی
لغتنامه دهخدا
حامورابی . (اِخ )ششمین پادشاه از اولین سلسله ٔ پانزده نفری سلاطین بابل و مؤسس و بانی حقیقی وواقعی مملکت بابل . قانون حامورابی قدیم ترین قوانینی است که تا امروز بدست است . سلطنت وی در حدود 2003-1961 ق .م . وی بیست سال ضدّ ریم سن پادشاه عیلام و لارسا ...