کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خان زنبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کلاته خان
لغتنامه دهخدا
کلاته خان . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. محلی جلگه ای و گرم سیر است با400 تن سکنه . آنجا از قنات محصول آن غلات ، میوه جات ، ابریشم ، پنبه ، و شغل مردم زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته خان
لغتنامه دهخدا
کلاته خان . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کیوک خان
لغتنامه دهخدا
کیوک خان . (اِخ ) پسر اوکتای قاآن بن چنگیز است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به گیوک در همین لغت نامه و جهانگشای جوینی ج 1 صص 203 - 216 و مرآت البلدان ج 1 ص 390 شود.
-
کیشی خان
لغتنامه دهخدا
کیشی خان . (اِخ ) دهی از دهستان انگوران است که در بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع است و 302 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کریم خان
لغتنامه دهخدا
کریم خان . [ ک َ ] (اِخ ) حاج محمدکریم خان کرمانی ، ابن ابراهیم خان قاجار کرمانی . از علمای نامی اواخر قرن سیزدهم هجری و از تلامذه ٔ سید کاظم رشتی بود و آنچه از بعضی مسموع افتاد درس شیخ احمد احسائی را نیز دید. وی رئیس و سرسلسله ٔ یک فرقه از طایفه ٔ ش...
-
کریم خان
لغتنامه دهخدا
کریم خان . [ ک َ ] (اِخ ) زند. رجوع به کریم ... شود.
-
کوچ خان
لغتنامه دهخدا
کوچ خان . (اِخ ) نام یکی از چهار پسر منسیک جد مغولان . (تاریخ گزیده چ لیدن ص 558). رجوع به همان مأخذ شود.
-
کوچلک خان
لغتنامه دهخدا
کوچلک خان . [ ل ُ ] (اِخ )پسر تایانک خان . پادشاه قوم نایمان و معاصر با سلسله ٔ خوارزمشاهی و چنگیزخان مغول . وی به سال 607 هَ . ق . به یاری سلطان محمد خوارزمشاه شتافت و سلطان محمد به کمک او سلسله ٔ قراختائیان را برانداخت . پس از آن کوچلک خان در ترکست...
-
کنجوک خان
لغتنامه دهخدا
کنجوک خان . [ ](اِخ ) دوازدهمین از اولوس جغتای به ماوراءالنهر. ظاهراً از 706 تا 708. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گرگین خان
لغتنامه دهخدا
گرگین خان . [ گ ُ ] (اِخ ) گرگین خان گرجی ملقب به شاه نوازخان در زمان شاه سلطان حسین به حکومت قندهار منصوب شد و در آنجا سؤسلوک از خود نشان داد. مردم قندهار و طایفه ٔ افغان از سؤسلوک او بستوه آمدند. میرویس افغان به وکالت افاغنه ٔ قندهار برای شکایت ب...
-
گرم خان
لغتنامه دهخدا
گرم خان . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است مرکز دهستان گرمخان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری بجنورد. سر راه شوسه ٔ عمومی بجنورد به قوچان . هوای آن معتدل ، دارای 329 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات و بنشن ...
-
نقاره خان
لغتنامه دهخدا
نقاره خان . [ ن َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار. در 24 هزارگزی شمال غربی خسروآباد، در منطقه ٔ تپه ماهور سردسیری واقع است و 165 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین می شود. محصولش غلات و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و جاج...
-
زینل خان
لغتنامه دهخدا
زینل خان . [ زِ ن َ ](اِخ ) دهی از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار است که 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
غازی خان
لغتنامه دهخدا
غازی خان . (اِخ ) نام بعض امرای افغانی . رجوع تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار چ کلکته صص 172، 258 - 262 شود.
-
غازی خان
لغتنامه دهخدا
غازی خان . (اِخ ) یکی از خانان و امرای هندی کشمیر که در سال 967-971 حکومت کشمیر داشته است . رجوع به مآثر رحیمی چ کلکته صص 250 - 321 شود.