کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خان بالیغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غلامحسین خان
لغتنامه دهخدا
غلامحسین خان . [ غ ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) افضل الملک مشهور به ادیب کرمانی از شعرای قرن چهاردهم هجری قمری است . رجوع به نامه ٔ فرهنگیان تألیف عبرت نائینی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مجلس شود.
-
غلامحسین خان
لغتنامه دهخدا
غلامحسین خان . [ غ ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) او راست کتاب «ریاض السلاطین » در تاریخ بنگاله که به زبان فارسی به سال 1195 تألیف کرده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3283).
-
غلامحسین خان
لغتنامه دهخدا
غلامحسین خان . [ غ ُ ح ُ س َ ] (اِخ )طباطبائی . او یکی از امرا و سادات و شعرای هندوستان بود. به سال 1194 کتاب سیرالمتأخرین را نوشته است که به زبانهای فرانسوی و انگلیسی ترجمه شده و منظومه ای نیز به نام بشائر الامامه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص...
-
غلامعلی خان
لغتنامه دهخدا
غلامعلی خان . [ غ ُ ع َ ] (اِخ ) از شاعران هندوستان بود. او راست منظومه ٔ «لمعة الطاهرین » در بیان سیرت حضرت رسول و احوال ائمه . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
فرابی خان
لغتنامه دهخدا
فرابی خان . [ ف َ ] (اِخ ) از طوایف ترکمن ساکن خاک ایران است که در دره ٔ کارنا و گرگان سکونت دارند.
-
فتاح خان
لغتنامه دهخدا
فتاح خان . [ ف َت ْ تا ] (اِخ ) از سرداران ایل بختیاری و معاصر کریمخان زند است ، که پس از غلبه ٔ سپاه کریمخان بر لرستان و جایگاه آن ایل بسوی عراق و عربستان گریخت . سپس با چند تن دیگر از یاران و هم قطاران خود دوباره روی دوستی با کریم خان نمود. (از مجم...
-
فتح خان
لغتنامه دهخدا
فتح خان . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نارویی بخش شیب آب شهرستان زابل که در 32 هزارگزی خاور سه کوهو و 3 هزارگزی خاور راه فرعی بندکوهک به زابل قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 85 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود. محصول عمده ا...
-
طغان خان
لغتنامه دهخدا
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) حاکم فرغانه بوده است . رجوع به جهانگشای جوینی چ اوقاف گیب ج 1 ص 232 شود.
-
طغان خان
لغتنامه دهخدا
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) حاکم لکنوتی که سلطان مسعود از سلاطین سلسله ٔ مملوک بسال 641 هَ . ق . وی را از حکومت لکنوتی برکنار کرد و قرابیک تیمورخان را بجای او به حکومت برقرار داشت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 623).
-
طغان خان
لغتنامه دهخدا
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) رجوع به عزالدین طغرل طغانخان هشتمین سلطان از سلاطین بنگاله شود. (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 275).
-
طغای خان
لغتنامه دهخدا
طغای خان . [ طُ ] (اِخ ) برادر ترکان خاتون و سرکرده ٔ قشون خوارزمشاه در مصاف با چنگیزخان به سمرقند. (تاریخ مغول اقبال ص 31).
-
طغرل خان
لغتنامه دهخدا
طغرل خان .[ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن یوسف خضرخان . اولین از امرای ایلک خانیه ٔ ترکستان شرقی که از 439 تا 455 هَ . ق . سلطنت کرده است . رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود.
-
طغماچ خان
لغتنامه دهخدا
طغماچ خان . [ طَ ] (اِخ ) لقب پادشاه طغماج که ولایتی است از ترکستان . (تاریخ رشیدی ).
-
طفغاج خان
لغتنامه دهخدا
طفغاج خان . [ طَ ] (اِخ ) جغراتکین بن نصر، ملقب به عمادالدوله ، مکنی به ابوالمظفر. از سلاطین ایلک خانیه ٔ ترکستان یا آل افراسیاب . رجوع به آل افراسیاب و ابوالمظفر عمادالدوله ابراهیم طفغاج شود.
-
طمغاج خان
لغتنامه دهخدا
طمغاج خان . [ طَ ] (اِخ ) (قلج ...) مسعودبن حسن . ممدوح سوزنی سمرقندی شاعر : شاهنشه ملوک و سلاطین شرق و غرب صاحبقران روی زمین خسرو زمان طمغاج خان عادل سلطان گوهری از نفس خویش تا ملک افراسیاب خان خورشید ملک داران مسعودبن حسن کز کاخ اوست مطلع خورشید آس...