کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خان احمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خان احمد
لغتنامه دهخدا
خان احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن هلوخان . وی پسر هلوخان اردلان است . احمدخان از عهد صباوت در ظل تربیت شاه عباس اول پرورده شد و چون بسن تمییز رسید شاه او را نزد پدرش هلوخان فرستاد، تا چون پدر بر اثر کبر سن درگذرد پسر جانشین پدر شود. اما پدر از آنجا که ...
-
خان احمد
لغتنامه دهخدا
خان احمد. [ ن ِ اَ م َ ] (اِخ ) نام گردنه ای است در غرب ایران و بنام زینوئی خان احمد معروف است (زینوئی بمعنی گردنه میباشد) و خط سرحدی غرب ایران از آن میگذرد. یعنی خط سرحدی که از شیروان شروع میشود و به رودلاوین میرسد از لاوین به رود یل طیب و از آنجا گ...
-
خان احمد
لغتنامه دهخدا
خان احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلطان حسن بن کارکیا سلطان محمدبن ناصرکیای بن میرسید محمدبن مهدی کیای بن رضای کیای بن سیدعلی کیا والی بیه پیش گیلان در زمان شاه طهماسب اول صفوی بود. خان احمد بسال 943 هَ . ق . پس از مرگ پدر سلطان حسن با آنکه طفل رضیع و ...
-
واژههای مشابه
-
خان جان خان
لغتنامه دهخدا
خان جان خان . (اِخ ) دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری خرم آباد و شش هزارگزی شمال شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل و مالاریایی . دارای 720 تن سکنه که شیعی مذهب و لری و ل...
-
خان علی خان
لغتنامه دهخدا
خان علی خان . [ ع َ ] (اِخ ) وی یکی از ریش سفیدان طایفه ٔ مافی بود که با رضاخان و پایمردی و مرافقت چند نفر دیگر از سرکردگان طایفه ٔ مافی در منزل ایزد خواست زکیخان برادر مادری کریمخان زند را کشت . در این قتل خان علیخان و رضاخان بسراپرده ٔ زکی خان رفتن...
-
خان دائی، خان عمو، خانداداش
لهجه و گویش تهرانی
دایی/عمو/داداش بزرگتر یا محترم
-
علم خان
لغتنامه دهخدا
علم خان . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 4 هزارگزی جنوب ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . ناحیه ایست جلگه ای و دارای آب و هوای گرم معتدل . سکنه ٔ آن 65 تن است . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود. محصول آن غلات ...
-
علم خان
لغتنامه دهخدا
علم خان . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 30 هزارگزی شمال خاوری سکوهه ، نزدیک مرز افغانستان . ناحیه ایست جلگه ای و دارای آب و هوای گرم و معتدل . سکنه ٔ آن 178 تن است . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود...
-
عباس خان
لغتنامه دهخدا
عباس خان . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 22هزارگزی شمال باختری سکوهه و 12هزارگزی باختر شوسه ٔ زاهدان به زابل . ناحیه ای است جلگه ای با آب و هوای گرم و معتدل و 360 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود. م...
-
عباس خان
لغتنامه دهخدا
عباس خان . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال باختری مشهد و کنار کشف رود. ناحیه ای است واقع در جلگه و آب و هوای آن معتدل است . 28 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات ...
-
عباسقلی خان
لغتنامه دهخدا
عباسقلی خان . [ ع َب ْ با ق ُ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
-
عربشاه خان
لغتنامه دهخدا
عربشاه خان . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمادوز، بخش کلیبر شهرستان اهر. ناحیه ای است کوهستانی .هوای آن معتدل مایل به گرمی است . با 501 تن سکنه . شغل اهالی زراعت و گله داری است . صنایع دستی آنها گلیم و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
کله خان
لغتنامه دهخدا
کله خان . [ ک َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان پایین است که در شهرستان نهاوند واقع است و 590 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
گلی خان
لغتنامه دهخدا
گلی خان . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ای تیوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر که در 45هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 4هزارگزی باختر راه شوسه ٔ مسجدسلیمان به هفتگل واقع و دارای 50 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).