کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانگی محال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بافت خانگی
دیکشنری فارسی به عربی
نسيج بلدي
-
مرغ خانگی
دیکشنری فارسی به عربی
دجاجة , دواجن
-
موش خانگی
دیکشنری فارسی به عربی
فار
-
موش خانگی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: müš طاری: müš طامه ای: müš طرقی: müš کشه ای: müš نطنزی: muš
-
حبس خانگی
واژهنامه آزاد
خانه زندان.
-
حصر خانگی
واژهنامه آزاد
خانه زندان.
-
white goods
لوازم خانگی اسقاطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] لوازم خانگی و بعضاً صنعتی بزرگ فرسوده، مانند اجاق و یخچال و ماشین لباسشویی
-
domestic division of labour
تقسیم کار خانگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] تقسیم کارها و مسئولیتها و نقشها در خانه میان زن و مرد، در پی ورود زنان به اجتماع و بازار کار
-
kitchen midden
تل زبالۀ خانگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تودهای از دورریزهای آشپزخانهای که در کنار یک خانه یا محوطۀ استقرار شکل میگیرد
-
cor triloculare
سهخانگی قلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] اختلالی نادر و مادرزاد که بهواسطۀ آن، قلب به جای چهار خانه، سه خانه داشته باشد متـ . سهخانگی
-
احشاء خوراکی مرغ خانگی و غیره (ازقبیل دل و جگر)
دیکشنری فارسی به عربی
احشاء
-
جستوجو در متن
-
مامه
لغتنامه دهخدا
مامه . [م َ / م ِ ] (اِ) از بیت ذیل که در حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی آمده است گویا به معنی جغد باشد، چه امروز هم «مامه کوکومه » و «کوکومه » به معنی جغد در تداول خانگی هست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : محال را نتوانم شنید و هزل و دروغ که هزل گفتن کف...
-
گنجشک
لغتنامه دهخدا
گنجشک . [ گ ُ ج ِ ] (اِ) پرنده ای باشد که عربان عصفور خوانند. (برهان ). بنجشک . چغوک . (آنندراج ). پرنده ای است از دسته سبکبالان با منقار مخروطی که جثه ای کوچک دارد و دانه خوار است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). وُنج . (فرهنگ اسدی ) (حاشیه ٔ فرهنگ ا...
-
ماهتاب
لغتنامه دهخدا
ماهتاب . (اِ مرکب ) پرتو ماه راگویند. (برهان ) (از غیاث ). به قلب اضافت ، پرتو ماه .مهتاب . گرد، نسخه ، پنبه ، چادر، یاسمن ، پرنیان ، صندل ، شیر از تشبیهات اوست و با لقظ افتادن و ریختن مستعمل . (از آنندراج ). نور ماه . فروغ ماه . شعاع قمر. فَخت . قمر...
-
موی
لغتنامه دهخدا
موی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. مو. شَعر. (دهار) (منتهی الارب ). صفر. طمحرة.(منتهی الارب ) : اگر موی را بسوزانند در قوت مان...