کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خانگی
/xānegi/
معنی
۱. مربوط به خانه: لوازم خانگی.
۲. ویژگی حیوانی که در خانه تربیت شده است: کبوتر خانگی، مرغ خانگی.
۳. تهیهشده در خانه: نان خانگی، ◻︎ شراب خانگیام بس، می مغانه بیار / حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع (حافظ: ۵۹۰).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. منسوب ومربوط بهخانه، خانوادگی
۲. اهل خانه
۳. شوهردار
۴. خانهپرورد ≠ بازاری
۵. خانهزاد
۶. اهلی، دستپرورد ≠ وحشی
۷. درونی، داخلی ≠ بیگانه
۸. خودی، خودمانی ≠ غریبه
دیکشنری
domestic, home, homemade, household
-
جستوجوی دقیق
-
خانگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. منسوب ومربوط بهخانه، خانوادگی ۲. اهل خانه ۳. شوهردار ۴. خانهپرورد ≠ بازاری ۵. خانهزاد ۶. اهلی، دستپرورد ≠ وحشی ۷. درونی، داخلی ≠ بیگانه ۸. خودی، خودمانی ≠ غریبه
-
خانگی
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (ص نسب .) 1 - منسوب و مربوط به خانه . 2 - آن چه در خانه تهیه کنند. 3 - حیوانی که در خانه نگهداری شود.
-
خانگی
لغتنامه دهخدا
خانگی . (اِخ ) نام فرستاده ٔ قیصر روم است به خسروپرویز. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
-
خانگی
لغتنامه دهخدا
خانگی . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) متعلق و منسوب بخانه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 385). ج ، خانگیان : غریو از خانگیان وی و اهل حرم برآمد. (تاریخ بیهقی ).بدرم خانگیان را جگر و سینه و جنب اول از جیب وشاقان خزر درگیرم . خاقانی .از دشمن خانگی حذر ن...
-
خانگی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خانه) xānegi ۱. مربوط به خانه: لوازم خانگی.۲. ویژگی حیوانی که در خانه تربیت شده است: کبوتر خانگی، مرغ خانگی.۳. تهیهشده در خانه: نان خانگی، ◻︎ شراب خانگیام بس، می مغانه بیار / حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع (حافظ: ۵۹۰).
-
خانگی
دیکشنری فارسی به عربی
داخلي , عائلة , محلي , محلي الصنع
-
واژههای مشابه
-
household shrine
نیایشگاه خانگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] پرستشگاهی کوچک در یک پستو یا بر روی یک رف شامل مجموعهای از تصاویر و پیکرکهای پیشکششده به یکی از خدایان رسمی یا به خدایی خانوادگی یا محلی یا به نیاکانی که جنبۀ خدایی یافتهاند
-
domestic labour, domestic work, household labour
کار خانگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] فرایندی که ازطریق آن زنان با انجام خدمات خانگی و اجتماعی کردن خانواده، به بازتولید سرمایه میپردازند
-
home video
ویدئوی خانگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوار ویدئو یا لوح فشرده که معمولاً بعد از نمایش عمومی فیلم برای استفادۀ خانگی توزیع میشود
-
home gardening
کشت خانگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کشت سبزیجات در باغچۀ منزل
-
هم خانگی
لغتنامه دهخدا
هم خانگی . [ هََ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) با یکدیگر در یک خانه بودن . در یک خانه سکونت جستن . همنشینی : شهنشه پذیرا شد آن خانه رابه همخانگی برد فرزانه را. نظامی روا دارد ازدوست بیگانگی که دشمن گزیند به همخانگی . سعدی . || دوستی : با دو حکیم از سر همخ...
-
family flour
آرد خانگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← آرد چندمنظوره
-
household waste, domestic waste, residential waste
پسماند خانگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] پسماند تولیدشده در واحدهای مسکونی
-
سهخانگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← سهخانگی قلب