کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خانوک
لغتنامه دهخدا
خانوک . (اِخ ) دهی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان . واقع در25 هزارگزی خاوری زرند و 18 هزارگزی شمال راه فرعی زرند - کرمان ، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 874 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. این ده از قنات و چشمه مشروب میشود. و ...
-
جستوجو در متن
-
درچیرو
لغتنامه دهخدا
درچیرو. [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرنبان بخش زرند شهرستان کرمان ، واقع در 36هزارگزی شمال خاوری زرند و سه هزارگزی خاور راه مالرو خانوک به راور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
درآب
لغتنامه دهخدا
درآب . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان ، در 42هزارگزی شمال خاوری زرند. سر راه مالرو خانوک به زاور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
درآدمی
لغتنامه دهخدا
درآدمی . [ دَ دَ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان ، در 34هزارگزی شمال خاوری زرند سر راه مالرو خانوک به راور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
باقرآباد
لغتنامه دهخدا
باقرآباد. [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان که در 35 هزارگزی خاور زرند بر سر راه مالرو خانوک به راور واقع است و5 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
رودخونی
لغتنامه دهخدا
رودخونی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حتکن بخش جبال بارز از شهرستان کرمان واقع در 50هزارگزی شمال شرقی زرند و 2هزارگزی باختر راه مالرو خانوک به راور. دارای 15 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گورچوئیه
لغتنامه دهخدا
گورچوئیه . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری زرند، سر راه فرعی خانوک به چترود. دامنه و معتدل است و 197 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن ...
-
زرند
لغتنامه دهخدا
زرند. [ زَ رَ ] (اِخ ) ناحیه ای است از جیرفت . سبب این است که در آنجا خرده های زر در زمین آن ببینند.(انجمن آرا) (آنندراج ). بلوکی در کرمان . (ناظم الاطباء). یکی از بخش های پنجگانه ٔ شهرستان کرمان است که ازشمال به بخش راور، از خاور به بخش مرکزی شهرستا...
-
لسان الحمرة
لغتنامه دهخدا
لسان الحمرة. [ ل ِ نُل ْ ح ُم ْ م َ رَ ] (اِخ ) ورقأبن اشعر مکنی به ابوکلاب . و او از علمای انساب است . (ابن الندیم ). هو ورقأبن الاشعر البکری کان من افصح الناس و انسبهم و اعظمهم بصراً(؟) بالخطاب و کان حاضر البدیهة سریع الجواب حسن الحدیث . خرج المغ...