کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانم بیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خانم رئیس
لغتنامه دهخدا
خانم رئیس . [ ن ُ رَ ] (اِ مرکب ) سرپرست فاحشه خانه . رئیس فاحشه خانه . رئیس جنده خانه .
-
خانم شیخان
لغتنامه دهخدا
خانم شیخان . [ ن ُ م ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج ، واقع در 27 هزارگزی شمال باختری دژ شاهپور و یک هزارگزی مرز ایران و عراق ، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر دارای 140 تن سکنه که سنی مذهب و کردزبانند. این ده از چشمه م...
-
خانم آباد
لغتنامه دهخدا
خانم آباد. [ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج ، واقع در سه هزارگزی جنوب خاوری شوسه ٔ کرمانشاه به سنندج ، ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ کوه و سردسیر. دارای 109 تن سکنه که سنی مذهب و کردزبانند، این ده از چشمه سار مشروب می...
-
خانم آباد
لغتنامه دهخدا
خانم آباد. [ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکز شهرستان کرمانشاهان . واقع در 43 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و کنار شوسه ٔ سنندج . ناحیه ای است واقع در دشت و معتدل دارای 150 تن سکنه که شیعی مذهب و کرد و فارسی زبانند. از رودخانه ٔورمنج...
-
خانم آباد
لغتنامه دهخدا
خانم آباد. [ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان ، واقع در32 هزارگزی خاور نهرآب و 12 هزارگزی روانسر، این ده از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات و لبنیات و توتون و حبوبات است . اهالی به زراعت و گله داری گذران میکنند و را...
-
خانم بازی
لغتنامه دهخدا
خانم بازی . [ ن ُ ] (حامص مرکب ) جنده بازی . زنا. فحشا. هم آمیختگی با زن آماده بزنا.
-
خانم بیگم
لغتنامه دهخدا
خانم بیگم . [ ن ُب ِ گ ُ ] (اِخ ) دخترمیرزا سلطان ابوسعید گورکان است .والده اش سلطان بیگم بنت میرزا علاءالدوله بوده که درسلک ازدواج بدیعالزمان میرزا انتظام یافت و برای جشن عروسی آنها بساط شاهانه چیده و مجلس خسروانه آراسته گشت . (از حبیب السیر ج 4 چ ک...
-
خانم خانما
لغتنامه دهخدا
خانم خانما. [ ن ُ ن ُ ] (اِ مرکب ) مخفف خانم خانمها.
-
خانم علیلو
لغتنامه دهخدا
خانم علیلو. [ ن ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. واقع در 38 هزارگزی شمال خاوری مشکین شهر و 10 هزارگزی شوسه ٔ گرمی به اردبیل .ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و اهالی آنجا زراعت میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
خانم کوچک
لغتنامه دهخدا
خانم کوچک . [ ن ُ چ َ ] (اِخ ) نام دختر کریمخان زند رئیس سلسله ٔ زندیه است . مادر این دختر اهل اصفهان بود و با ابراهیم خان پسر محمدصادق خان ازدواج کرد. (از مجمل التواریخ گلستانه ص 342).
-
خانم کهنه
لغتنامه دهخدا
خانم کهنه . [ ن ُ ک ُ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج ، واقع در 25 هزارگزی شمال باختری دژ شاهپور و دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
خانم بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] xānombozorg ۱. زنی که در خانه سمت بزرگی و برتری دارد.۲. مادربزرگ.
-
خانم کوچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] xānomkučak دختری که هنوز به سن بلوغ نرسیده؛ خانمکوچولو.
-
خانم خانه
دیکشنری فارسی به عربی
ربة البيت
-
شاهزاده خانم
دیکشنری فارسی به عربی
اميرة