کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانمان سوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خانمان سوز
/xān[e,o]mānsuz/
معنی
ویژگی امری یا چیزی که باعث نابود شدن و از میان رفتن خانه و خانواده میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خانمان سوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) امری که سبب از بین رفتن خانمان شود، خانمان برانداز.
-
خانمان سوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] xān[e,o]mānsuz ویژگی امری یا چیزی که باعث نابود شدن و از میان رفتن خانه و خانواده میشود.
-
واژههای مشابه
-
بی خانمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bixānemān ۱. آنکه خانه و زندگانی و زن و فرزند ندارد.۲. آواره؛ دربهدر.
-
خانمان سوختن
لغتنامه دهخدا
خانمان سوختن . [ ن ُ / ن ِ / ن ْ ت َ ] (مص مرکب ) خانمانی را برباد دادن . خانمانی را برانداختن : بیم باشد که خانمان سوزی .سعدی (مفردات ).
-
بی خانمان
دیکشنری فارسی به عربی
مسرد
-
household archaeology
باستانشناسی خانمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] شاخهای از باستانشناسی که در آن به امور زندگی خانگی میپردازند
-
خانه و خانمان
فرهنگ گنجواژه
مسکن.
-
واژههای همآوا
-
خانمانسوز
واژگان مترادف و متضاد
بنیانکن، خانمانبرانداز، خانهبرانداز، خانهسوز
-
خانمانسوز
لغتنامه دهخدا
خانمانسوز. [ ن ُ / ن ِ / ن ْ ] (نف مرکب ) سوزاننده ٔ خانمان . آتش زننده ٔ خانمان . برباددهنده ٔ خانمان . چون : سیاست خانمانسوز انگلیس در ایران .
-
خانمانسوز
واژهنامه آزاد
ویرانگر، از بین برندۀ خانه و کاشانه.
-
جستوجو در متن
-
خانه سوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] xānesuz = خانمانسوز
-
خانه سوز
لغتنامه دهخدا
خانه سوز. [ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که سبب رسوایی خانواده گردد. (ناظم الاطباء). چیزی که موجب آتش زدن و بر باد دادن خانواده شود. سوزنده ٔ خانه و خانمان : در خرمن نشاطم افتاد آتش غم تا عشق خانه سوزم در سینه کرد منزل . سنائی (از آنندراج ).بشب سنگ بالا...