کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خانمان
/xān[e,o]mān/
معنی
۱. خانه.
۲. زن و فرزند؛ اهل خانه: ◻︎ غریب اگرچه وزیر شه جهان باشد / همیشه میل دلش سوی خانمان باشد (ابنیمین: لغتنامه: خانمان).
۳. خانه و اسباب خانه؛ اسباب زندگانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خانومان، خانه، سامان، سرا، ماوا، مسکن
۲. اهلبیت، اهل وعیال، زن و فرزند
۳. اسباب زندگی
دیکشنری
home
-
جستوجوی دقیق
-
خانمان
واژگان مترادف و متضاد
۱. خانومان، خانه، سامان، سرا، ماوا، مسکن ۲. اهلبیت، اهل وعیال، زن و فرزند ۳. اسباب زندگی
-
خانمان
فرهنگ فارسی معین
(نْ یا نُ) (اِمر.) نک خان و مان .
-
خانمان
لغتنامه دهخدا
خانمان . [ ن ْ / ن ُ / ن ِ ] (اِ مرکب )خانه با اهل خانه . (ناظم الاطباء). اهل و عیال و خانه و اسباب خانه . رجوع به خان و مان شود : که در ارگ باشد مرا خانمان به آسودگی امشب آنجا بمان . فردوسی .لیکن چو خان بخدمت درگاه او دویدحرّی نمود و نستد ازو ملک و ...
-
خانمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xān[e,o]mān ۱. خانه.۲. زن و فرزند؛ اهل خانه: ◻︎ غریب اگرچه وزیر شه جهان باشد / همیشه میل دلش سوی خانمان باشد (ابنیمین: لغتنامه: خانمان).۳. خانه و اسباب خانه؛ اسباب زندگانی.
-
واژههای مشابه
-
بی خانمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bixānemān ۱. آنکه خانه و زندگانی و زن و فرزند ندارد.۲. آواره؛ دربهدر.
-
خانمان سوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) امری که سبب از بین رفتن خانمان شود، خانمان برانداز.
-
خانمان سوختن
لغتنامه دهخدا
خانمان سوختن . [ ن ُ / ن ِ / ن ْ ت َ ] (مص مرکب ) خانمانی را برباد دادن . خانمانی را برانداختن : بیم باشد که خانمان سوزی .سعدی (مفردات ).
-
خانمان سوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] xān[e,o]mānsuz ویژگی امری یا چیزی که باعث نابود شدن و از میان رفتن خانه و خانواده میشود.
-
بی خانمان
دیکشنری فارسی به عربی
مسرد
-
household archaeology
باستانشناسی خانمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] شاخهای از باستانشناسی که در آن به امور زندگی خانگی میپردازند
-
خانه و خانمان
فرهنگ گنجواژه
مسکن.
-
جستوجو در متن
-
ownerless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی خانمان
-
unhoused
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی خانمان